فیک کور پارت۵
ا/ت:مرسی.
ا/ت داخل حیاط میره و بعد از ماشین پیداه میشه و راننده که مامور پلیس هست ماشینو پارک میکنه و میره و ا/ت تنها میمونه.ا/ت به حیاط که پر از گل و درخت های بزردگ هست خیره میشه چون تا حالا همچین جایی رو ندیده بود و البته بخاطر حقوقشم نمی تونه تصور کنه.
جیمین:ببخشید چیزی دیدی؟ چیزی شمارو ترسونده؟
ا/ت:نه نه ببخشید من اِم...داشتم به این فکر میکردم که اینجا برای عکس گرفتن... .
جیمین:خوبه.
ا/ت:بله ، ببخشید شما جیمین هستید؟
جیمین:بله ، شما کی هستید؟
ا/ت:من همراه یکی از مهمون ها هستم.اسم سان یونگ هست.
جیمین:خانم سان یونگ درسته؟
ا/ت:بله خوشبختم.
جیمین:منم خوشبختم امیدوارم از مهمونی لذت ببرید.
ا/ت:مرسی.
جیمین:خدانگهدار امیدوارم که دوباره شما رو داخل مهمونی بیینم.
ا/ت:البته...خدانگهدار.
جیمین میره و ا/ت وارد تالاری که مهمونی گرفته شده میشه و کتی که روی لباسش انداخته بودو در میاره و اویزون میکنه.
وی:سلام شما سان یونگ هستید؟
ا/ت:بله...شماهم باید وی باشید؟
وی:بله خودم هستم...ببخشید میشه بپرسم که شما همراه چه کسی هستید؟
ا/ت:من همراهم الان بیرون داخل حیاط هستن نمی تونم بگم بیاین چه طور؟
وی:اخه شما تنها هستید گفتم شاید همراهتون رفته باشه گفتم ازتون بپرسم.
ا/ت:نه چیزه... .
وی:چیه؟
ا/ت:من تازه اومدم اینجا برای همین نمیدونستم که شما کی هستید.
وی:نه چیزه خاصی نیست بهتون خوش بگذره.
ا/ت:مرسی.
ا/ت به سمت ار ام که داشت نوشیدنی میخورد و صحبت میکرد رفت.
ا/ت:ببخشید...سلام.
ار ام:سلام.
ا/ت:من همراهم بیرونه و نمیدونم چرا نیو مده از کیه که بیرونه میخواستم بگم میشه ببینید کجاست اخه من فقط اینجا شمارو میشناسم.
ار ام:حتما،کوکی...کوکی.( با داد.)
کوکی:بله.
ار ام: دوربینارو چک کن ببین این خانم با کی اومدن میگن همراهشون نیست.
کوکی:باشه حتما،الان به جین میگم.
(با هدست.)جین!
جین:بله؟
کوکی:دوربینارو ببین که کسی تو حیاط هست یا کسی رفته؟
جین:وایسا...اره یه نفر بوده یک اقا.
کوکی:الان تو حیاطه؟
جین:نه رفت سوار ماشین شد رفت.
کوکی:مرسی.خانم یونگ همراهتون متاسفانه رفتن.
ا/ت:ای وای الان چیکار کنم.
ار ام:چیشد.
ا/ت:رفته.
ار ام:متاسفم.
ا/ت:نه ایرادی نداره فقط من الان چه جوری برگردم.
ار ام:اگر بخواید میتونم بگم کوکی شما رو برسونه خونه.
ا/ت:ممنون میشم.
ار ام: نه ایردی نداره اگر میخواد الان برید اگر نه صبر کنید مهمونی تموم بشه بعد.
ا/ت:حالا که اومدم پس صبر میکنم تا مهمونی تموم بشه مرسی.
ار ام:خواهش میکنم.
ا/ت:پس من میرم بیرون یکم هوا بخورم.
ا/ت رفت تو بالاکن و اونجا همه ی این اتفاقاتو برای ریسش اس ام اس داد.
فعلا لایک👗
ا/ت داخل حیاط میره و بعد از ماشین پیداه میشه و راننده که مامور پلیس هست ماشینو پارک میکنه و میره و ا/ت تنها میمونه.ا/ت به حیاط که پر از گل و درخت های بزردگ هست خیره میشه چون تا حالا همچین جایی رو ندیده بود و البته بخاطر حقوقشم نمی تونه تصور کنه.
جیمین:ببخشید چیزی دیدی؟ چیزی شمارو ترسونده؟
ا/ت:نه نه ببخشید من اِم...داشتم به این فکر میکردم که اینجا برای عکس گرفتن... .
جیمین:خوبه.
ا/ت:بله ، ببخشید شما جیمین هستید؟
جیمین:بله ، شما کی هستید؟
ا/ت:من همراه یکی از مهمون ها هستم.اسم سان یونگ هست.
جیمین:خانم سان یونگ درسته؟
ا/ت:بله خوشبختم.
جیمین:منم خوشبختم امیدوارم از مهمونی لذت ببرید.
ا/ت:مرسی.
جیمین:خدانگهدار امیدوارم که دوباره شما رو داخل مهمونی بیینم.
ا/ت:البته...خدانگهدار.
جیمین میره و ا/ت وارد تالاری که مهمونی گرفته شده میشه و کتی که روی لباسش انداخته بودو در میاره و اویزون میکنه.
وی:سلام شما سان یونگ هستید؟
ا/ت:بله...شماهم باید وی باشید؟
وی:بله خودم هستم...ببخشید میشه بپرسم که شما همراه چه کسی هستید؟
ا/ت:من همراهم الان بیرون داخل حیاط هستن نمی تونم بگم بیاین چه طور؟
وی:اخه شما تنها هستید گفتم شاید همراهتون رفته باشه گفتم ازتون بپرسم.
ا/ت:نه چیزه... .
وی:چیه؟
ا/ت:من تازه اومدم اینجا برای همین نمیدونستم که شما کی هستید.
وی:نه چیزه خاصی نیست بهتون خوش بگذره.
ا/ت:مرسی.
ا/ت به سمت ار ام که داشت نوشیدنی میخورد و صحبت میکرد رفت.
ا/ت:ببخشید...سلام.
ار ام:سلام.
ا/ت:من همراهم بیرونه و نمیدونم چرا نیو مده از کیه که بیرونه میخواستم بگم میشه ببینید کجاست اخه من فقط اینجا شمارو میشناسم.
ار ام:حتما،کوکی...کوکی.( با داد.)
کوکی:بله.
ار ام: دوربینارو چک کن ببین این خانم با کی اومدن میگن همراهشون نیست.
کوکی:باشه حتما،الان به جین میگم.
(با هدست.)جین!
جین:بله؟
کوکی:دوربینارو ببین که کسی تو حیاط هست یا کسی رفته؟
جین:وایسا...اره یه نفر بوده یک اقا.
کوکی:الان تو حیاطه؟
جین:نه رفت سوار ماشین شد رفت.
کوکی:مرسی.خانم یونگ همراهتون متاسفانه رفتن.
ا/ت:ای وای الان چیکار کنم.
ار ام:چیشد.
ا/ت:رفته.
ار ام:متاسفم.
ا/ت:نه ایرادی نداره فقط من الان چه جوری برگردم.
ار ام:اگر بخواید میتونم بگم کوکی شما رو برسونه خونه.
ا/ت:ممنون میشم.
ار ام: نه ایردی نداره اگر میخواد الان برید اگر نه صبر کنید مهمونی تموم بشه بعد.
ا/ت:حالا که اومدم پس صبر میکنم تا مهمونی تموم بشه مرسی.
ار ام:خواهش میکنم.
ا/ت:پس من میرم بیرون یکم هوا بخورم.
ا/ت رفت تو بالاکن و اونجا همه ی این اتفاقاتو برای ریسش اس ام اس داد.
فعلا لایک👗
۴.۲k
۲۱ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.