فیک کور پارت۴
ا/ت یه فکری به سرش میزنه،و شروع میکنه به نوشتن نقش.
ا/ت(داره برای خودش توضیح میده.):خوب نقشه اینجوری شد که من توی مهمونی که هر سال گروه بی تی اس برگزار میکنه باید شرکت کنم اما خوب جاشو که ما پیدا نکردیم...ایرادی نداره میرم پیداش میکنم...حالا چی بپوشم که خیلی خوشتیپ باشم...اهان اون پیراهن مشکیه رومیپوشم و به ماشینم از اداره میگیرم موهامم فر میکنم باز میزارم اره خوبه.
چند روز بعد داخل مهمونی.
کوکی:سلام.
ا/ت:سلام...من سان یونگ هستم.
کوکی:میشه کارت دعوتتونو ببینم.
ا/ت:بفرمایید.
ا/ت از قبل هم اسمشو انتخاب کرده بود هم کارت دعوتشو درست کرده بود.
کوکی:بفرماییو داخل خوش بگذره بهتون.
ا/ت:مرسی.
فعلا لایک🌙
ا/ت(داره برای خودش توضیح میده.):خوب نقشه اینجوری شد که من توی مهمونی که هر سال گروه بی تی اس برگزار میکنه باید شرکت کنم اما خوب جاشو که ما پیدا نکردیم...ایرادی نداره میرم پیداش میکنم...حالا چی بپوشم که خیلی خوشتیپ باشم...اهان اون پیراهن مشکیه رومیپوشم و به ماشینم از اداره میگیرم موهامم فر میکنم باز میزارم اره خوبه.
چند روز بعد داخل مهمونی.
کوکی:سلام.
ا/ت:سلام...من سان یونگ هستم.
کوکی:میشه کارت دعوتتونو ببینم.
ا/ت:بفرمایید.
ا/ت از قبل هم اسمشو انتخاب کرده بود هم کارت دعوتشو درست کرده بود.
کوکی:بفرماییو داخل خوش بگذره بهتون.
ا/ت:مرسی.
فعلا لایک🌙
۳.۶k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.