قایقی خواهم ساخت

قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که در بیشه ی عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق از تور تهی
و دل از آرزوی مروارید
همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا پریانی که سر از آب به در می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
می فشانند فسون از سر گیسوهاشان
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
دور باید شد دور
مرد آن شهر اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آینه تالاری سرخوشی ها را تکرار نکرد
چاله آبی حتی مشعلی را ننمود
دور باید شد دور
شب سرودش را خواند
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم خواند
همچنان خواهم راند
پشت دریاها شهری است
که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد

پشت دریاها شهری است
که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
پشت دریاها شهری است
قایقی باید ساخت

#سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۵)

#تا_خدا_پرونده_احساس_زن_را_باز_کردخلقت زیبای "زن" را بی درنگ...

اسیربغض شبم ، خاطری حزین دارمولی به آمدنت ماه من ، یقین دارم...

این "مراقب خودت باش" هایی که می گویم از سر عادت نیست مثل "عز...

طولانیه ولی قشنگه بخونید🌷 ﮐﯽ ﻣﯿﮕﻪ ﻧﺴﻞ 40، 50، 60، ﻧﺴﻞ ﺳﻮﺧﺘﻪﺍ...

قایقی خواهم ساخت،خواهم انداخت به آب.دور خواهم شد از این خاک ...

ازمایشگاه سرد

{سناریوی شماره ۸} || پارت چهلم ||نام سناریو: 《 قلبی از سنگ 》...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط