رمان داستان زندگی عاشقانه من پارت آخر
رمان داستان زندگی عاشقانه من پارت آخر
راویتو رایا
من و کیوان وارد خونه شدیم وسایلمون رو چیدیم و گشنمون شد
رایا:چی بخوریم
کیوان:کیمچی نودل ماکارون
رایا: عالیه بریم سفارش بدیم
کیوان: بریم
راویتو داستان
وقتی سفارش رسید با کلی مشورت تصمیم گرفتن فیلم عاشقانه نگاه کنن رایا وسط فیلم به کیوان گفت دوست دارم
کیوان هم گفت این احساسات دو طرفه هست بعد هردو قبول کردن قرار بزارن
رایا و کیوان:نادیا،میلاد شما قرار میزارین مبارک باش ما هم قرار میذاریم
نادیا و میلاد:ممنون چی شما هم بیایین بریم
کیوان و رایا:بریم
راویتو داستان
هر کدومشون رفتن سر قرار بعد سر کلاس اعلام کردن که قرار میزارن و همگی تبریک گفتن
راویتو رایا
من و کیوان وارد خونه شدیم وسایلمون رو چیدیم و گشنمون شد
رایا:چی بخوریم
کیوان:کیمچی نودل ماکارون
رایا: عالیه بریم سفارش بدیم
کیوان: بریم
راویتو داستان
وقتی سفارش رسید با کلی مشورت تصمیم گرفتن فیلم عاشقانه نگاه کنن رایا وسط فیلم به کیوان گفت دوست دارم
کیوان هم گفت این احساسات دو طرفه هست بعد هردو قبول کردن قرار بزارن
رایا و کیوان:نادیا،میلاد شما قرار میزارین مبارک باش ما هم قرار میذاریم
نادیا و میلاد:ممنون چی شما هم بیایین بریم
کیوان و رایا:بریم
راویتو داستان
هر کدومشون رفتن سر قرار بعد سر کلاس اعلام کردن که قرار میزارن و همگی تبریک گفتن
۹۲۵
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.