فرصتی دوباره

"فرصتی دوباره "
p¹⁰
سرم رو بلند کردم با تهیونگ رو به رو شدم
اینجا چ گوهی می خوره دستم رو از تو دستش کشیدم بیرون
+ تو اینجا چیکار می‌کنی«عصبی داد
_مین ها بیا حرف بزنیم باشه
+ هیچ حرفی بین ما نمونده آجوما«آجوما رو داد زد
آجوما:چیشده
+ مگه بهت نگفتم درارو قفل کن
_ مین ها همین ی بار
+ آجوما تنهامون بزار
آجوما: چشم« رفت
+چیه چی می خوای چرا اومدی اینجا «عصبی داد
_ مین ها برگرد پیشم لطفاً
+ برگردم جدیدا شوخ طبع شدی «خنده
_ من جدیم لطفا، من معذرت می خوام
+ همین الان از خونه من برو بیرون«داد
!«گریه»
سرم رو سمت پله ها کردم هانا بیدار شده بود
! مامانی چی شده این آگا کیه
+ هیچکس برو تو اتاقت
_ ت...تو بچه داری «شک
هانا رفت توی اتاقش نگاهم رو دادم سمت ته
+ آره من بچه دارم اون بچه منه الانم برو از خونم بیرون
_ن.نه نمیتونم باور نمیتونم باور کنم اون بچه تو«شک
+ چه باور کنی چ نه هانا بچه منه نگهبان
&بله خانم
+همین الان این آقا رو از اینجا بندازین بیرون و
مطمعن باشی دوباره این طرفا پیداش نشه
& چشم
_ مینی تو ازدواج نکردی من میدونم اون بچه تو نیست
«در حال بردنشن و اینارو با داد گفت»
+« بعد از اینکه ته رفت دوباره شروع کردم ب گریه کردن
هنوز دوسش داشتم ولی غرور لعنتیم اجازه نمی‌داد کنارش باشم »
+« دست از گریه کردن برداشتم و رفتم ی سری ب هانا زدم ک مثل فرشته ها خواب بود در اتاق هانا رو بستم و رفتم توی اتاق خودم آبی ب دست صورتم زدم لباسامو عوض کردم
و خوابیدم»

« می‌دونم کمه ولی همینو ب زور نوشتم انقد ک کار ریخته سرم اصلا وقت نمیکنم بازم معذرت می خوام »

#فیک
#چندپارتی
#بی_تی_اس
#کیم_تهیونگ
#کیپاپ
#بنگتن
دیدگاه ها (۹)

«وقتی باهات کات کرد و میفهمی ازش بارداری»p⁴¶ سلام خانم لی عم...

تهیونگم چقد بزرگ شده🥲اصلا مردی شده واسه خودش 🤌🏻خدایاااااا#کی...

{وقتی توی خانوادت اضافی بودی 🥀💔}p⁴_ سومی بسه دیگه«سرد+ ولی ب...

#درخواستی#چندپارتی«وقتی باهات کات کرد و میفهمی ازش بارداری»p...

Roman ⁶

ریکشنشون وقتی تو مهمونی یه پسر بهت نزدیک میشهپسره : هی....دخ...

و....ویو جونگکوک رسیدیم عمارت بدون اینکه توجه بهش کنم رفتم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط