پشت نقابی باشکوه

(پشت نقابی باشکوه)
(Behind a Glorious Mask)
Part: 4
:(با یه حالت عصبی و ناراحت) بقیه مردن، از کل اون خانواده و... البته مطمئن نیستم.
سون‌هی: پس کلا با عموش زندگی کرده و بزرگ شده چه جالب... اوکی پس امشبو مهمون من.
: اینقدر راحت شدی باهام؟ گفته باشما من به این راحتیا مست نمیشم...
سون‌هی: باشه. من به این راحتیا با کسی گرم نمیگیرما، فقط چون هردومون اوضاع زندگیمون شبیه.
:منم.البته محض اطلاعت کسی که این وسط در مورد خودش و گذشتش گفت من بودما. آها راستی تو با کسی قرار میزاری؟
سون‌هی: وات؟! این دیگه چی بود این وسط؟ معلومه که نه، چطور   
: انگار چه آره چه نه راحت میشه مخت رو زد.
سون‌هی: عجب نظری ولی مطمئن باش اشتباه میکنی.
: نظرت در مورد من چیه؟ پسر به این خوشتیپی و جذابی کجا میتونی پیدا کنی، فک کردی اون سه تا به کی رفتن خانواده هم نباشیم برای من مثل خانواده‌ام هستن.
سون‌هی: چه از خود راضی. من که به این چیزا باور و اعتقادی ندارم، ولی باشه امتحانم کن.
: چی؟!
سون‌هی: منطورت چیه؟ خودت گفتی که میشه راحت مخمو زد و در مورد خودت پرسیدی منم گفتم باشه امتحانم کن.
: پس حرف هرکدوممون شد باید هرکاری اون یکی گفت انجام بده.
سون‌هی: قبوله، پس من...
: همون موقع بگیم.
خیلی بیخیال میزد.
حواسش سرجاش نبود؟
اصلا بیخیالش
عام فک کنم خیلی زود با بقیه اوکی میشه... ولی به من چه آخه، زندگی خودشه خب.
: اوکی پس برای امتحان کردنت هرکاری بخوام میکنم.
سون‌هی:باشه، عا نوشیدنی...
: تنک
بعد چند مینی یکی اومد و سون‌هی رو برد بهش یه چیزایی درمورد صاحب بار و رئیس *و گفت که، انگار معلوم بود نمیخواست باهاش بره
اما رفت
متوجه شدم که به یکی از اون اتاقای مهمون بردش
ولی اون دخترایی که قراره با مشتری و مهمونا باشن میرن اون اتاقا...
داخل: (سون‌هی:
انگاری این عوضی نمیخواد دست از سرم برداره. از اولم قرار بود که من با هیچ‌کسی
البته از اینا بعید نیست حتما باید با همه دخترای بار خودشون...)
*: بیخیال دختر. E
سون‌هی(زیرلبی): عوضی آشغال. K
*: ببینم این دخترک به یه زبون دیگه.
...
تقریبا یکمی گذشت
حوصلم سر رفته بود دلم میخواست اینجا یکم خوش بگذرونم بهش هم قول دادم
که هرکاری بخوام میکنم پس...
یکمی مست شده بودم ولی نه خیلی
گوشیمو برداشتمو رفتم سمت همون اتاقک
یوشیکا(زیرلبی): هِی این میخواد چه غلطی کنه.
آران: ولش کن بابا بزار هرکاری میکنه بکنه.
رفتم اما دوتا جوجه که انگار بادیگاردا بودن جلومو گرفتن
: هِی بکشین کنار. E
...
*(عصبی): این عوضی دیگه کیه. E
: نباید تو اولین دیدار یکم مودب تر باشی؟ E
*: بادیگاردا... اه لعنتی از پس اینم نیومدین ها این که جوجه هم نیس. E
: این مرتیکه...... سون‌هی بیا اینور. K
قبل اینکه جلوشو بگیرن، خودش اومد سمتم
دیدگاه ها (۰)

(پشت نقابی باشکوه) (Behind a Glorious Mask)PART: 5*: هِی پسر...

(پشت نقابی باشکوه) (Behind a Glorious Mask)Part: 6 I: ایتال...

(پشت نقابی باشکوه) (Behind a Glorious Mask)Part: 3یوشیکا: آر...

(پشت نقابی باشکوه) (Behind a Glorious Mask)PART: 2اون خیلی آ...

(پشت نقابی باشکوه) (Behind a Glorious Mask)Part: 10سون‌هی: ف...

(پشت نقابی باشکوه) (Behind a Glorious Mask)Part: ۱۱بعدش سریع...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط