𝑝𝑎𝑟𝑡¹⁵
𝑝𝑎𝑟𝑡¹⁵
°نامجون°
نامی:حقا که دوقولویین اصلا مو نمیزنید با هم کپی در برابر اصل
کوک:خب حالا کمتر تیکه بنداز خیار چنبل
نامی:تو الان با من بودی؟
کوک:پ ن پ با عمم بودم
نامی:مرده شور عمه هاتو ببرن
کوک:متاسفانه عمه ندارم
نامی:خرگوش کوچولو منو سرکار گذاشتی؟
کوک:خودت چی فکر میکنی؟
اعصابم خورد شده بود می ترسیدم کاری کنم که بعدش پشیمون بشم
وایسا ببینم من که انقدر دل نازک نبودم
دست ا/ت و گرفتم دنبال خودم کشیدمش
صدای داد و بیداد کوک بلند شد ولی از دردی که داشت نمی تونست بلند شه دست ا/ت و محکم تر گرفتم و انداختمش داخل ماشین خودمم سوار شدم و ماشین روشن کردم و با آخرین سرعتم رانندگی میکردم
ا/ت هی جیغ میزد و میگفت که نگه دارم اما من باید جوابمو ازش بگیرم
نامی:ا/ت دوست دختر من میشی؟(کمی داد)
ا/ت:نامی توروخدا ماشین و نگه دار(با جیغ)
نامی:گفتم دوست دخترم میشییییی؟(با داد)
ا/ت:اره اره فقط ترو خدا نگه دار
نامی:اینجوری بدرد من نمیخوره باید ازته دلت بگی
ا/ت من عاشقتم حاضرم بمیرم برات تو چی؟تو منو دوست داری ؟
ا/ت ساکت شده بود
خیلی جدی محکم بهم گفت
ا/ت:کیم نامجون متاسفانه منم عاشقت شدم در حدی که خیلی وقتا نمیتونم از فکرت دربیام
اره من دوست دارم
وقتی گفت دوسم داره رسیدیم جلوی در عمارت
نگه داشتم گوشه صندلیشو گرفتم و رفتم سمت لباش و محکم بوسیدمش چند ثانیه بعد اونم همراهیم کرد
۳ مین بعد از هم جدا شدیم
به چشمای هم زل زده بودیم
ا/ت:نمیخوای پیاده شی ؟ من گشنمه
نامی:شکمو(با خنده)
ا/ت:اوووو افتاب از کدوم طرف در اومده که شما می خندی؟
نامی:از طرفی که عشقم توش قرار داره
ا/ت:خب بابا مولانا پاشو بیا بریم مردم از گشنگی
نامی:باشه باشه بریم
پیاده شدیم و رفتیم داخل خونه و شام خوردیم که ....
°نامجون°
نامی:حقا که دوقولویین اصلا مو نمیزنید با هم کپی در برابر اصل
کوک:خب حالا کمتر تیکه بنداز خیار چنبل
نامی:تو الان با من بودی؟
کوک:پ ن پ با عمم بودم
نامی:مرده شور عمه هاتو ببرن
کوک:متاسفانه عمه ندارم
نامی:خرگوش کوچولو منو سرکار گذاشتی؟
کوک:خودت چی فکر میکنی؟
اعصابم خورد شده بود می ترسیدم کاری کنم که بعدش پشیمون بشم
وایسا ببینم من که انقدر دل نازک نبودم
دست ا/ت و گرفتم دنبال خودم کشیدمش
صدای داد و بیداد کوک بلند شد ولی از دردی که داشت نمی تونست بلند شه دست ا/ت و محکم تر گرفتم و انداختمش داخل ماشین خودمم سوار شدم و ماشین روشن کردم و با آخرین سرعتم رانندگی میکردم
ا/ت هی جیغ میزد و میگفت که نگه دارم اما من باید جوابمو ازش بگیرم
نامی:ا/ت دوست دختر من میشی؟(کمی داد)
ا/ت:نامی توروخدا ماشین و نگه دار(با جیغ)
نامی:گفتم دوست دخترم میشییییی؟(با داد)
ا/ت:اره اره فقط ترو خدا نگه دار
نامی:اینجوری بدرد من نمیخوره باید ازته دلت بگی
ا/ت من عاشقتم حاضرم بمیرم برات تو چی؟تو منو دوست داری ؟
ا/ت ساکت شده بود
خیلی جدی محکم بهم گفت
ا/ت:کیم نامجون متاسفانه منم عاشقت شدم در حدی که خیلی وقتا نمیتونم از فکرت دربیام
اره من دوست دارم
وقتی گفت دوسم داره رسیدیم جلوی در عمارت
نگه داشتم گوشه صندلیشو گرفتم و رفتم سمت لباش و محکم بوسیدمش چند ثانیه بعد اونم همراهیم کرد
۳ مین بعد از هم جدا شدیم
به چشمای هم زل زده بودیم
ا/ت:نمیخوای پیاده شی ؟ من گشنمه
نامی:شکمو(با خنده)
ا/ت:اوووو افتاب از کدوم طرف در اومده که شما می خندی؟
نامی:از طرفی که عشقم توش قرار داره
ا/ت:خب بابا مولانا پاشو بیا بریم مردم از گشنگی
نامی:باشه باشه بریم
پیاده شدیم و رفتیم داخل خونه و شام خوردیم که ....
۱۴.۱k
۱۳ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.