یک بار خواب دیدن تو به تمام عمر می ارزد پس نگو نگو ...

یک بار خوابَ دیدن تو به تمام عمر می ارزد پس نگو ... نگو که رویای دور از دسترس خوش نیست. قبول ندارم. کمی ساده با من حرف بزن. از روزمرگی هایت، از آن خبرهای دست اول که اوقاتت را شیرین می کند، از آن دلهره های بی طاقت که دوره ات می کنند، از همه ی آن ها حرف بزن. نمیدانی چقدر معجزه پشت هر کلمه ات پنهان شده است. حرفهایت طعم صبحانه ی کنار دریا، حرفهایت جنس بادهای خنک بهاری، حرفهایت چقدر شیرین اند برای من. تمام من در خانه ی تو خلاصه میشود. در سقفی که یکی شده در حرفهایمان. بوی تو را می دهند چراغهای روشن خانه. با من حرف بزن. من آماده ام که تو را بشنوم سالیان دراز، ساعتهای طولانی. دوستم بدار! این ترکیب به ما می آید. یک بار دوست داشتن من برای همیشه مان کافیست و برای خواب پریشانی هایمان. پس نگو ... نگو که دوست داشتن کار ما نیست. تو که حرف میزنی باران می آید. حرف بزن! بارانی که روزها بالای شهر ایستاده غربت می بارد. خشکسالی است در حوالی خانه ی من. بهار شو ، ببار!


لعیا زنگنه
دیدگاه ها (۱)

تو نیستی اما، وقتی به تو فکر میکنم صدای آب را در رگهای خاک م...

شهریورترین ماهِ منیدلهره ی آمدنت که هیچفکر رفتنتبی تابم می ک...

بهار آمده است! این را صبح ، پنجره ی نیمه باز اتاقم گفت. ظهر ...

هرچی آرزوی خوبه مال تو...امشب شب آرزوهاست...شبی که خدا بی حس...

سناریو وقتی از صبح تا شب قربون صدقشون میری

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

خدا بعد از پرستش خودش یه سفارش ویژه کردهمهربونی به پدر و ماد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط