وقتی هردتون مافیا بودید
وقتی هردتون مافیا بودید
پارت هفدهم
ویو ا.ت
+چیشد آقای دکتر ؟!
& متاسفانه...
______________________
& متاسفانه... تیر به نخاع ایشون خورده
+چ،چی؟!
&نترسید اتفاق خاصی نیافتاده یعنی شانس آوردین چون اگر یکم دیر تر می. رسوندینش الان فلج شده بود
+مم،ممنون ...میتونم ببینمش ؟!
&بله فقط چند ساعت دیگه ممکنه بهوش بیاد
+بله ممنون
رفتم بالا دیدم جیمین رو تخت دراز کشیده و هیچی تنش نیست زخمش بامپیچی شده بود ملافه هم خونه شده بود رفتم رو زمین روی دو زانو هام نشستم یکم به صورتش نگاه کردم ا،اون واقعا خوشگل بود در همه حالت صورتش قشنگ بود
+جیمینا بیدار شو ...نگرانتم ...این نگرانی از روی دوستی نیست ...من دوست دارم ...اشتباه کردم گفتم بعد مین هو جدا شیم ...بیدار شو دیگه ...هوفف کاش من جای تو نفر آخر میومدم جون من مهم نیست ولی ...جون تو مهمه
خیلی خسته بودم سرم رو گذاشتم روی تخت کم کم خوابم برد
سه ساعت بعد
با حس نوازش روی موهای سرم بیدار شدم فکر کردم یونگی هیونگه آخه اون عادت داره این کار رو میکنه وقتی سرم رو بالا آوردم دیدم جیمینه که به هوش اومده
+ب،بهوش اومدی!
_آه ...آ،اره هوففف
ویو جیمین
همین که این حرف رو زدم تو بغل گرمی فرو رفتم هوفف وقتی دوسم نداره چرا اینکار را
رو میکنه
_آخخخ
+چ،چیشده ...من کردم ؟! ببخشید
_عیب نداره
+دیوونه چرا نفر آخر اومدی ...گفتی بهت اعتماد کنم و این شدی اگر اعتماد نمیکردم الان سر قبرت بودم
_یاا (خنده)
+اینجوری میخوای کسی که دوسش داری رو نگران کنی... نمیخوام
_چ،چی؟! یااا گفتم که خوبم
+همیشه باعث نگرانی هستی
_تشنمه
+الان برات آب میارم...راستی فکر نکنی دوست دارم هااا اصلا هم دوست ندارم تازه ...درخواستت هم رد میکنم
_چ...چی؟! ا.ت من...
هنوز حرفم کامل نشده بود که رفت بیرون ...خب جوابم رو هم گرفتم آیشش پسر یه بار اومدس خفن بازی در بیاری ها عوففف که....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
پارت هفدهم
ویو ا.ت
+چیشد آقای دکتر ؟!
& متاسفانه...
______________________
& متاسفانه... تیر به نخاع ایشون خورده
+چ،چی؟!
&نترسید اتفاق خاصی نیافتاده یعنی شانس آوردین چون اگر یکم دیر تر می. رسوندینش الان فلج شده بود
+مم،ممنون ...میتونم ببینمش ؟!
&بله فقط چند ساعت دیگه ممکنه بهوش بیاد
+بله ممنون
رفتم بالا دیدم جیمین رو تخت دراز کشیده و هیچی تنش نیست زخمش بامپیچی شده بود ملافه هم خونه شده بود رفتم رو زمین روی دو زانو هام نشستم یکم به صورتش نگاه کردم ا،اون واقعا خوشگل بود در همه حالت صورتش قشنگ بود
+جیمینا بیدار شو ...نگرانتم ...این نگرانی از روی دوستی نیست ...من دوست دارم ...اشتباه کردم گفتم بعد مین هو جدا شیم ...بیدار شو دیگه ...هوفف کاش من جای تو نفر آخر میومدم جون من مهم نیست ولی ...جون تو مهمه
خیلی خسته بودم سرم رو گذاشتم روی تخت کم کم خوابم برد
سه ساعت بعد
با حس نوازش روی موهای سرم بیدار شدم فکر کردم یونگی هیونگه آخه اون عادت داره این کار رو میکنه وقتی سرم رو بالا آوردم دیدم جیمینه که به هوش اومده
+ب،بهوش اومدی!
_آه ...آ،اره هوففف
ویو جیمین
همین که این حرف رو زدم تو بغل گرمی فرو رفتم هوفف وقتی دوسم نداره چرا اینکار را
رو میکنه
_آخخخ
+چ،چیشده ...من کردم ؟! ببخشید
_عیب نداره
+دیوونه چرا نفر آخر اومدی ...گفتی بهت اعتماد کنم و این شدی اگر اعتماد نمیکردم الان سر قبرت بودم
_یاا (خنده)
+اینجوری میخوای کسی که دوسش داری رو نگران کنی... نمیخوام
_چ،چی؟! یااا گفتم که خوبم
+همیشه باعث نگرانی هستی
_تشنمه
+الان برات آب میارم...راستی فکر نکنی دوست دارم هااا اصلا هم دوست ندارم تازه ...درخواستت هم رد میکنم
_چ...چی؟! ا.ت من...
هنوز حرفم کامل نشده بود که رفت بیرون ...خب جوابم رو هم گرفتم آیشش پسر یه بار اومدس خفن بازی در بیاری ها عوففف که....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
۳.۹k
۱۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.