ادامه سناریو قبلییی
ادامه سناریو قبلییی؟؟:))
تهیونگ: حالش اصلا خوب نبود. هروز گریه میکرد. هروز یه چیزی رو میشکوند. به خودش آسیب میزد. وقتی موضوع رو فهمیدی رفتی خونش. در را زدی. دیدی باز نکرد. گفتی: تهیونگ خونهی؟ منم ات
بعد از چند ثانیه در با شتاب باز شد و آغوش گرم کسی رو حس کردی. بر خلاف تصورش توهم بغلش کردی. وقتی ازت جدا شد چشمام رو دیدی که قرمزه. لب هاش رو دیدی که خشکه. آروم لب هات رو روی لب های خشکش گذاشتی و بوسیدی و بعد چند دقیقه گفتی: من برمیگردم ولی هیچ وقت دوباره دلم رو نشکون که تهیونگ با بغضی که از خوشحالی داشت گفت: قول میدم ملکهی من
جونگکوک: همیشه گریه میکرد. کارش شده بود گریه. هیچ وقت یادش نمیره که بهت خیانت کرد. کتکت زد و بهت گفت هر*زه. میگفت: من رو ببخش پریزاد من. من دلت رو شکوندم. من رو ببخش عشق من. تو در این دنیا مال من نیستی. شاید یه روز باشی... شاید....
خبخبخبخببب لینایی هاممم یه لایک و کامنت کوچولو میتونه خیلی خوشحالم کنه:))))بوس بهتون
تهیونگ: حالش اصلا خوب نبود. هروز گریه میکرد. هروز یه چیزی رو میشکوند. به خودش آسیب میزد. وقتی موضوع رو فهمیدی رفتی خونش. در را زدی. دیدی باز نکرد. گفتی: تهیونگ خونهی؟ منم ات
بعد از چند ثانیه در با شتاب باز شد و آغوش گرم کسی رو حس کردی. بر خلاف تصورش توهم بغلش کردی. وقتی ازت جدا شد چشمام رو دیدی که قرمزه. لب هاش رو دیدی که خشکه. آروم لب هات رو روی لب های خشکش گذاشتی و بوسیدی و بعد چند دقیقه گفتی: من برمیگردم ولی هیچ وقت دوباره دلم رو نشکون که تهیونگ با بغضی که از خوشحالی داشت گفت: قول میدم ملکهی من
جونگکوک: همیشه گریه میکرد. کارش شده بود گریه. هیچ وقت یادش نمیره که بهت خیانت کرد. کتکت زد و بهت گفت هر*زه. میگفت: من رو ببخش پریزاد من. من دلت رو شکوندم. من رو ببخش عشق من. تو در این دنیا مال من نیستی. شاید یه روز باشی... شاید....
خبخبخبخببب لینایی هاممم یه لایک و کامنت کوچولو میتونه خیلی خوشحالم کنه:))))بوس بهتون
- ۱.۹k
- ۲۲ مهر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط