سکوت دل p
سکوت دل p14
ویو شیزوکو :
یورو لپاش گل انداخته بود . تازا یادم افتاد واسه بار اول بود که جلوی یورو کیوت شدم .
اکانه تازه متوجه قضیه شد و یه پس سری زد به یورو و خندید : نگاش کن انگار سرشو کرده تو قوطی رب گوجه
یورو اخمی به اکانه کرد : خفه شو . میخوام عطسه کمم ولی عطسم نمیاد واسه همینه صورتم این جوری شده
اکانه : ماستمالی کردنتم که بد نیس
یورو : آکانهههههه
به هردوشون نگاه کردم و یهو زدم زیر خنده
اکانه عم میخندید تا اینکه یورو بلند شد : هوی یادم نرفته چه غلطی کردیا
و بعد رفت بیرون
تعجب کردم : اکانه ؟ یورو چی میگه ؟
اکانه لبخند ضایعی زد : چیزی نیست بابا . باهاش شوخی که میکنم ابنطوری میکنه. سعی کردم جدیش نگیرم و لبخند زدم . بعد چن دیقه یورو اومد داخل و اومد بالا سرم : دکتر گف میتونی بری خونه
گفتم : ولی هنوزم بابام نیومده .....
اکانه : من میبرمت
یورو : لازم نکرده . شما برو با همون _____
حرفشو قط کرد و لبشو گاز گرفت و بعد گف : بیا بریم
گفتم : میشه بگین چخبر شده ؟
اکانه : چیزی نیس
یورو : چرا اتفاقا . یچیزی هس . خیلیم بده
اکانه با حرص گف : یورو بس کن
یورو : نمیتونی ازش پنهان کنی
شیزوکو : بگین دیگه
یورو : دوست جون جونیت رل جدید پیدا کرده
خوشحال شدم : واقعا ؟ خو این کجاش بده ؟
یورو : و اون موکاس
چن لحظه همینجوری به هردوشون نگاه کردم . اشتباه شنیدم ؟
گفتم : چی گفتی ؟
یورو : گفتم رلش موکاس
با شوک به اکانه خیره شدم : اکانه ؟ راس میگه ؟
اکانه چن لحظه سرشو گرفت پایین
گفتم : آکانه توروخدا ....
بعد اکانه سرشو با اشک اورد بالا : بخدا قصد بدی ندارم ازین کار .....
سرمو از دستم کندم . خون از دستم چکید . وقتی فهمیدم داره گریه میکنه فوری بغلش کردم : وقتی میگی قصد بدی نداری ینی نداری . میدونم بهم دروغ نمیگی
اشکاشو پاک کردم و لبخند زدم .....
ویو شیزوکو :
یورو لپاش گل انداخته بود . تازا یادم افتاد واسه بار اول بود که جلوی یورو کیوت شدم .
اکانه تازه متوجه قضیه شد و یه پس سری زد به یورو و خندید : نگاش کن انگار سرشو کرده تو قوطی رب گوجه
یورو اخمی به اکانه کرد : خفه شو . میخوام عطسه کمم ولی عطسم نمیاد واسه همینه صورتم این جوری شده
اکانه : ماستمالی کردنتم که بد نیس
یورو : آکانهههههه
به هردوشون نگاه کردم و یهو زدم زیر خنده
اکانه عم میخندید تا اینکه یورو بلند شد : هوی یادم نرفته چه غلطی کردیا
و بعد رفت بیرون
تعجب کردم : اکانه ؟ یورو چی میگه ؟
اکانه لبخند ضایعی زد : چیزی نیست بابا . باهاش شوخی که میکنم ابنطوری میکنه. سعی کردم جدیش نگیرم و لبخند زدم . بعد چن دیقه یورو اومد داخل و اومد بالا سرم : دکتر گف میتونی بری خونه
گفتم : ولی هنوزم بابام نیومده .....
اکانه : من میبرمت
یورو : لازم نکرده . شما برو با همون _____
حرفشو قط کرد و لبشو گاز گرفت و بعد گف : بیا بریم
گفتم : میشه بگین چخبر شده ؟
اکانه : چیزی نیس
یورو : چرا اتفاقا . یچیزی هس . خیلیم بده
اکانه با حرص گف : یورو بس کن
یورو : نمیتونی ازش پنهان کنی
شیزوکو : بگین دیگه
یورو : دوست جون جونیت رل جدید پیدا کرده
خوشحال شدم : واقعا ؟ خو این کجاش بده ؟
یورو : و اون موکاس
چن لحظه همینجوری به هردوشون نگاه کردم . اشتباه شنیدم ؟
گفتم : چی گفتی ؟
یورو : گفتم رلش موکاس
با شوک به اکانه خیره شدم : اکانه ؟ راس میگه ؟
اکانه چن لحظه سرشو گرفت پایین
گفتم : آکانه توروخدا ....
بعد اکانه سرشو با اشک اورد بالا : بخدا قصد بدی ندارم ازین کار .....
سرمو از دستم کندم . خون از دستم چکید . وقتی فهمیدم داره گریه میکنه فوری بغلش کردم : وقتی میگی قصد بدی نداری ینی نداری . میدونم بهم دروغ نمیگی
اشکاشو پاک کردم و لبخند زدم .....
- ۲.۴k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط