سکوت دل p
سکوت دل p16
بچه ها حال کنید دارم رگباری پارت میدم
ویو اکانه :
برگشتم خونه . عجب روزی بود .
گوشیم زنگ خورد
( موکانجی )
برداشتم : موشی موشی ( الو ؟ )
موکا : های دیِر ( سلام عزیزم )
با بی حوصلگی گفتم : چیه ؟!
گفت : گشنت نیس بانو ؟
گفتم : بانو ؟
گفت : نمیتونم دوس دخترمو بانو صدا کنم ؟
لبمو گزیدم و گفتم : چرا خیلی گشنمه روز سختیم بود چطور ؟
موکا : پس شانس باهام یاره . قراره بانومو امشب ببرم باهم شام بخوریم . البته اگه افتخارشو داشته باشم
تو ذهنم گفتم : اوه اوه نگا کن چه عشوه ایم برا من
گفتم : خیله خب باشه
گفت : پس ۸ و نیم دم در منتظرتم
گفتم : باشه
و قطع کردم
سریع رفتم دوش گرفتم و موهامو خشک کردم و از بالا بستم . دفتم سر کمدم . یه بلیز سفید با ژاکت کرمی و دامن کرمی پوشیدم
راستش خیلی داشتم به خودم میرسیدم . دلیلشم نمیدونستم . اون حتی یه قرار اونچنانیم حساب نمیشد ولی نمیدونم چرا انقد حساس بودم
فلش بک به ۸ و نیم :
از در اومدم بیرون و یهو با یه ماشین خفن و یک عدد ددی رو به رو شدم . موکا بود ؟
یه پالتوی مشکی که روی یقه هاش پشم خرس قهوه ای بود با پیرهن مشکی زیرش و یه شلوار سیاه
به ماشین تکیه داده بود
حس کردم صورتم داغ شده . پایینو نگاه کردم و سریع اما با وقار و با حفظ غرورم اومدم پایین .
با لحن ددی گفت : سلام بانو
گفتم : سلام
درو ماشینو برام باز کرد . اروم نشستم . این دیگه چه کوفتیه ؟
بچه ها حال کنید دارم رگباری پارت میدم
ویو اکانه :
برگشتم خونه . عجب روزی بود .
گوشیم زنگ خورد
( موکانجی )
برداشتم : موشی موشی ( الو ؟ )
موکا : های دیِر ( سلام عزیزم )
با بی حوصلگی گفتم : چیه ؟!
گفت : گشنت نیس بانو ؟
گفتم : بانو ؟
گفت : نمیتونم دوس دخترمو بانو صدا کنم ؟
لبمو گزیدم و گفتم : چرا خیلی گشنمه روز سختیم بود چطور ؟
موکا : پس شانس باهام یاره . قراره بانومو امشب ببرم باهم شام بخوریم . البته اگه افتخارشو داشته باشم
تو ذهنم گفتم : اوه اوه نگا کن چه عشوه ایم برا من
گفتم : خیله خب باشه
گفت : پس ۸ و نیم دم در منتظرتم
گفتم : باشه
و قطع کردم
سریع رفتم دوش گرفتم و موهامو خشک کردم و از بالا بستم . دفتم سر کمدم . یه بلیز سفید با ژاکت کرمی و دامن کرمی پوشیدم
راستش خیلی داشتم به خودم میرسیدم . دلیلشم نمیدونستم . اون حتی یه قرار اونچنانیم حساب نمیشد ولی نمیدونم چرا انقد حساس بودم
فلش بک به ۸ و نیم :
از در اومدم بیرون و یهو با یه ماشین خفن و یک عدد ددی رو به رو شدم . موکا بود ؟
یه پالتوی مشکی که روی یقه هاش پشم خرس قهوه ای بود با پیرهن مشکی زیرش و یه شلوار سیاه
به ماشین تکیه داده بود
حس کردم صورتم داغ شده . پایینو نگاه کردم و سریع اما با وقار و با حفظ غرورم اومدم پایین .
با لحن ددی گفت : سلام بانو
گفتم : سلام
درو ماشینو برام باز کرد . اروم نشستم . این دیگه چه کوفتیه ؟
- ۲.۸k
- ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط