سکوت دل p

سکوت دل p11

ویو اکانه :

موکا دهن و چشمامو با دستش گرفته بود و منو براید استایل بغل کرده بود و من بزور تقلا میکردم . نمیفهمیدم داریم کجا میریم . فقط میدونستم با سرعت زیادی میدوه .
یهو نفس گرمیو دم گردنم حس کردم که لرزه به تنم افتاد
موکا : اگه یذره دیگه تقلا کنی دوستتو میکشم
وقتی شنیدم که گف دوستتو میکشم سعی کردم اروم بگیرم
موکا : افرین دختر خوب
تو ذهنم داشتم بهش تا میتونستم فحش میدادم . دختر خوب و کوفت . افرین و درد
حس کردم وایسادیم و منو یجا نشوند و بلافاصله با یچیز ضخیم و زبر دست و پامو بست . فک کنم طناب بود .
چشمامو باز کرد و یکم پلک زدم تا بتونم همه جارو ببینم .
و صورت نحسشو جلوی چشمم با لبخندی که طعنه امیز بود میدیدم
موکا : اگه یچیزیو قبول کنی میزارم ازاد باشی
ترسیده بودم ولی سعی کردم غرورمو حفظ کنم : چی ؟
موکا : دوس دخترم شو
شوکه شدم : هاه ؟
موکا : حرفمو یبار میگم
گفتم : اگه اینکارو کنم فقط بهم ازادی میدی ؟
موکا پوزخندی زد و .....
دیدگاه ها (۰)

سکوت دل p12ویو اکانه :موکا پوزخندی زد . دستشو گذاشت روی پام ...

سکوت دل p13 ویو اکانه : یورو بهم نگاهی با چشم غره رفت : اکان...

آریگاتو که نظر میدیددددد بگید لطفاااااا o(^o^)o

دلم برات تنگ شده .......میخوام بغلت کنم

꧁ 𝘿𝙖𝙧𝙠 𝙡𝙞𝙛𝙚 ꧂𝙥𝙖𝙧𝙩⁵⁴حرفی برای گفتن نداشتم... فقط سکوت کردم. ج...

#Gentlemans_husband#Season_two#part_204نفسمو اه مانند بیرون ...

• چویا :از مامورای تازه کار مافیای بندر بودم که موری سان تصم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط