متعلق به او:
متعلق به او:
#part29
همون موقع میکی سگش اومد تو اتاق و پارس کرد میکی تازه وارد جو تنهایی سئول شده بود با وجود کوچولو بودنش ولی بازم باهوش بود سئول میکی رو بغل کرد میکی رو زمین گذاشت و قوطی قرص برداشت و دوتا انداخت تو دهنش که شب راحت بخوابه و از شر کابوس ها رها شه
+توهم مثل من فکر میکنی میکی؟توهم فکر میکنی ازم متنفره؟
میکی پارس کرد سئول لبخندی زد و به طرف رخت خوابش رفت و روش دراز کشید میکی هم کنار سئول دراز کشیدن و به خواب عمیقی فرو رفتن
صبح بلند شد کمی صبحانه خورد حاضر شد و رفت بیرون با ماشینش به شرکت رسید و وارد ساختمون شد وقتی وارد شد همه کارمندا تعظیمی کرد
ریوجین:صبحتون بخیر خانوم
+کی میرسن
ریوجین:اونا ساعت ده اینجان خانوم
+خوبه مدل آمادست؟
ریوجین:بله اونم آمادست
سئول وارد اتاقش شد و مشغول کار کردن شد تا ساعت ده امروز یه تیپ شیکی زده بود یه کت شلوار کرمی رنگ پوشیده بود زیریشم یه تیشرت آستین گرد مشکی از تو کیفش شیشه عطر کوچیکش رو در آورد
ریوجین:خانوم اومدن
+باشه راهنمایشون کن
سئول کمی استرس داشت به طرف پنجره برگشت بعد عمری میخواست این قرار داد عالی پیش بره بدون هیچ عیبی با شنیدن صدا پاشنه ها کفشی استرسش دو برابر شد با اهم مردونه ای که شنید تعجب کرد
+صبر کن ببینم مرده(تو ذهنش)مگه زن نبود
سئول با لبخند به طرف مرد برگشت که و گفت
+خیلی خوش....او....مدید(شوک)
زبونش قفل شد کوک هم دست کمی از کوک نداشت همون موقع ریوجین اومد تو
ریوجین:شروع کنیم خانوم؟
+شروع کنیم
سئول سرشو پایین انداخت و رو صندلی نشست البته هردو رو صندلی هاشون نشستن
×خب ما دیدیم سهام شما روبه کاهشه و بهتون ضرر زده درسته؟
ریوجین:درسته جناب ما به شما و هر شرکت دیگه ای ایمیل زدیم متاسفانه خانوم بیشتریاشونو رد کردن خیلیا راضی بودن ولی خانوم نه
سئول نفس آسوده ای کشید
+درسته من دوست دارم شرکتم به بهترین شکل نشون داده بشه پس صلاح دونستم بیشتر ایمیل بزنم ولی فکر نمیکردم شما بخواید قبول کنید و.....
#part29
همون موقع میکی سگش اومد تو اتاق و پارس کرد میکی تازه وارد جو تنهایی سئول شده بود با وجود کوچولو بودنش ولی بازم باهوش بود سئول میکی رو بغل کرد میکی رو زمین گذاشت و قوطی قرص برداشت و دوتا انداخت تو دهنش که شب راحت بخوابه و از شر کابوس ها رها شه
+توهم مثل من فکر میکنی میکی؟توهم فکر میکنی ازم متنفره؟
میکی پارس کرد سئول لبخندی زد و به طرف رخت خوابش رفت و روش دراز کشید میکی هم کنار سئول دراز کشیدن و به خواب عمیقی فرو رفتن
صبح بلند شد کمی صبحانه خورد حاضر شد و رفت بیرون با ماشینش به شرکت رسید و وارد ساختمون شد وقتی وارد شد همه کارمندا تعظیمی کرد
ریوجین:صبحتون بخیر خانوم
+کی میرسن
ریوجین:اونا ساعت ده اینجان خانوم
+خوبه مدل آمادست؟
ریوجین:بله اونم آمادست
سئول وارد اتاقش شد و مشغول کار کردن شد تا ساعت ده امروز یه تیپ شیکی زده بود یه کت شلوار کرمی رنگ پوشیده بود زیریشم یه تیشرت آستین گرد مشکی از تو کیفش شیشه عطر کوچیکش رو در آورد
ریوجین:خانوم اومدن
+باشه راهنمایشون کن
سئول کمی استرس داشت به طرف پنجره برگشت بعد عمری میخواست این قرار داد عالی پیش بره بدون هیچ عیبی با شنیدن صدا پاشنه ها کفشی استرسش دو برابر شد با اهم مردونه ای که شنید تعجب کرد
+صبر کن ببینم مرده(تو ذهنش)مگه زن نبود
سئول با لبخند به طرف مرد برگشت که و گفت
+خیلی خوش....او....مدید(شوک)
زبونش قفل شد کوک هم دست کمی از کوک نداشت همون موقع ریوجین اومد تو
ریوجین:شروع کنیم خانوم؟
+شروع کنیم
سئول سرشو پایین انداخت و رو صندلی نشست البته هردو رو صندلی هاشون نشستن
×خب ما دیدیم سهام شما روبه کاهشه و بهتون ضرر زده درسته؟
ریوجین:درسته جناب ما به شما و هر شرکت دیگه ای ایمیل زدیم متاسفانه خانوم بیشتریاشونو رد کردن خیلیا راضی بودن ولی خانوم نه
سئول نفس آسوده ای کشید
+درسته من دوست دارم شرکتم به بهترین شکل نشون داده بشه پس صلاح دونستم بیشتر ایمیل بزنم ولی فکر نمیکردم شما بخواید قبول کنید و.....
۸.۷k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.