the oldest dream ep2....
the oldest dream ep2....
بعد از 8 ساعت پرواز رسیدم...هووووررررررراااااااا....خر ذوقم خودتونین....والا....از فرودگاه زدم بیرون..یه تاکسی گرفتم و ادرس دانشگاه رو بهش دادم...بعد از حدودن 1 ساعت رسیدم...با کمک چند تا از دانشجوها دفتر و پیدا کردم....از همون اول که وارد شدم همه توجه ها بهم جلب شد...لباسم بد نبود...قیافمم کع در هر شرایط پرفکت...چشونه اینا....به هر حال دفترو پیدا کردم...رفتم و با اقای لی ...ریسس اصلی یا همون مدیر دانشگاه صحبت کردم..کارامو انجام داد..مدارک اقامتمو چک کرد و بهم ادرس یه هتلو داد...منم مجبور شدم تا زمانی که خوابگاهم مشخص شه اونجا بمونم...از اقای لی خدافظی کردم و رفتم هتل....چمدونو و بار و بندیل و هر چی داشتم رو گذاشتم تو اتاقم و شروع کردم سعولو متر کردن... حدودم ساعت 10 سب بود..خسته شدم...خاستم برگردم که دیدم هی دل غافل...گم شدم...اخرشم سر از کوچه پس کوچه ها در اوردم...یهو دیدم از یکی از کوچه ها دونفر اومدن بیرون...اول متوجه نشدم..چون هتلوپیدا کردم ذوق داشتم... حس کردم یچیزی میخاد روی سرم فرود بیاد...بلافاثله نشستم و با پام زدم زیر پای اون غول بیابونی...خودس که اقتاد دیگه تکون نخورد..فک کردم خلاص شدم ولی رفیقش اومد سراغم...هر چی فنون رزمی بلد بودم از مخم پاک شد...داشتم اشهدمو میخوندم که....
این داستان ادامه دارد...
چطور بود؟
#kpop #story #admin-melody #N-group
بعد از 8 ساعت پرواز رسیدم...هووووررررررراااااااا....خر ذوقم خودتونین....والا....از فرودگاه زدم بیرون..یه تاکسی گرفتم و ادرس دانشگاه رو بهش دادم...بعد از حدودن 1 ساعت رسیدم...با کمک چند تا از دانشجوها دفتر و پیدا کردم....از همون اول که وارد شدم همه توجه ها بهم جلب شد...لباسم بد نبود...قیافمم کع در هر شرایط پرفکت...چشونه اینا....به هر حال دفترو پیدا کردم...رفتم و با اقای لی ...ریسس اصلی یا همون مدیر دانشگاه صحبت کردم..کارامو انجام داد..مدارک اقامتمو چک کرد و بهم ادرس یه هتلو داد...منم مجبور شدم تا زمانی که خوابگاهم مشخص شه اونجا بمونم...از اقای لی خدافظی کردم و رفتم هتل....چمدونو و بار و بندیل و هر چی داشتم رو گذاشتم تو اتاقم و شروع کردم سعولو متر کردن... حدودم ساعت 10 سب بود..خسته شدم...خاستم برگردم که دیدم هی دل غافل...گم شدم...اخرشم سر از کوچه پس کوچه ها در اوردم...یهو دیدم از یکی از کوچه ها دونفر اومدن بیرون...اول متوجه نشدم..چون هتلوپیدا کردم ذوق داشتم... حس کردم یچیزی میخاد روی سرم فرود بیاد...بلافاثله نشستم و با پام زدم زیر پای اون غول بیابونی...خودس که اقتاد دیگه تکون نخورد..فک کردم خلاص شدم ولی رفیقش اومد سراغم...هر چی فنون رزمی بلد بودم از مخم پاک شد...داشتم اشهدمو میخوندم که....
این داستان ادامه دارد...
چطور بود؟
#kpop #story #admin-melody #N-group
۳.۷k
۲۲ خرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.