پاییز عاشقی(autumn love )
پاییز عاشقی(autumn love )
Part 17
+عوووق
+حالم بهم خورد(همه زدن زیر خنده)
: نمیدونستی منو بورام وقتی شما دوتارو در حال عشق بازی میدیدیم چ حالی بودیم الان فهمیدی🤣
&بفرمایید غذاهاتون امادست
: ممنون
: خب بچه ها لیواناتون رو بیارین جلو براتون سوجو بریزم
+ببخشید جونگ کوک من نمیتونم الکل بخورم
: عاه ببخشید زن داداش نمیدونستم
+نه مشکلی نیست
_من جاش میخورم
+چاگی نیازی نیست واقعا
_نگران نباش بیب میتونم بخورم
و بعد از یه دور خوردن
+عاام خب به بخش جالبش رسیدیم
همه غیر از ته: چی؟
+لاوشات(پوزخند)
_هههه باید فکر اینجاشم میبودی کوک
=اخه منم به الکل حساسیت دارم(ادای میجو رو در آورد😂)
+عه واقعا به حسابت میرسم بورام خانوم
=(کیوت و لوس) چاگی.
: جانم؟
=ببین بورام چی میگه... اووم
+عووق بسه بذارین غذامونو بخوریم
تهیونگ دست میجو رو از زیر میز گرفت و باعث شد آروم شه
+ممنون بیب
_وظیفم بود چاگی
ویو جونگ کوک:
بعد از خوردن غذا میجو و بورام منو مجبور کردن بریم کارائوکه و منم دلم نیومد به بورام و میجو نه بگم پس رفتیم اونجا و خلاصه تا ساعت۳:٠٠صبح خوشگذروندیم بعد از این ماجراها
_خب بچه ها وقتشه بریم خونه خیلی خوشگذشت پاشین بریم وقتمون تموم شد
+اره ته راست میگه، جونگ کوک اوپا ممنون بابت امروز خیلی بهمون خوشگذشت
=اووم چاگی واقعا امروز یکی از روزهاییه که من تا ابد توی ذهنم میسپارمش ممنونم بابت امروز
: وظیفم بود چاگی
_بیبی
+جونم؟
_ماشین آوردی؟
+نه من نیاوردم
_میخوای بریم باهم خونه من؟
+اووم..... اووم.... راستش.... خب... من لباس نیاوردم
_مشکلی نیست میتونیم بریم بخریم
+عا چاگی نه وقتی لباس دارم نمیخواد دیگه میریم خونه برمیداریم(شاید طارف کرد شوهرم میخوای بری جدی؟😐)😂
_باشه بریم
+اووم بچه ها فردا میبینمتون
_بچه ها فعلا
کوک و بورام: ما هم همینطور خدافظ
=مراقب خودتون باشین
و رفتن
Part 17
+عوووق
+حالم بهم خورد(همه زدن زیر خنده)
: نمیدونستی منو بورام وقتی شما دوتارو در حال عشق بازی میدیدیم چ حالی بودیم الان فهمیدی🤣
&بفرمایید غذاهاتون امادست
: ممنون
: خب بچه ها لیواناتون رو بیارین جلو براتون سوجو بریزم
+ببخشید جونگ کوک من نمیتونم الکل بخورم
: عاه ببخشید زن داداش نمیدونستم
+نه مشکلی نیست
_من جاش میخورم
+چاگی نیازی نیست واقعا
_نگران نباش بیب میتونم بخورم
و بعد از یه دور خوردن
+عاام خب به بخش جالبش رسیدیم
همه غیر از ته: چی؟
+لاوشات(پوزخند)
_هههه باید فکر اینجاشم میبودی کوک
=اخه منم به الکل حساسیت دارم(ادای میجو رو در آورد😂)
+عه واقعا به حسابت میرسم بورام خانوم
=(کیوت و لوس) چاگی.
: جانم؟
=ببین بورام چی میگه... اووم
+عووق بسه بذارین غذامونو بخوریم
تهیونگ دست میجو رو از زیر میز گرفت و باعث شد آروم شه
+ممنون بیب
_وظیفم بود چاگی
ویو جونگ کوک:
بعد از خوردن غذا میجو و بورام منو مجبور کردن بریم کارائوکه و منم دلم نیومد به بورام و میجو نه بگم پس رفتیم اونجا و خلاصه تا ساعت۳:٠٠صبح خوشگذروندیم بعد از این ماجراها
_خب بچه ها وقتشه بریم خونه خیلی خوشگذشت پاشین بریم وقتمون تموم شد
+اره ته راست میگه، جونگ کوک اوپا ممنون بابت امروز خیلی بهمون خوشگذشت
=اووم چاگی واقعا امروز یکی از روزهاییه که من تا ابد توی ذهنم میسپارمش ممنونم بابت امروز
: وظیفم بود چاگی
_بیبی
+جونم؟
_ماشین آوردی؟
+نه من نیاوردم
_میخوای بریم باهم خونه من؟
+اووم..... اووم.... راستش.... خب... من لباس نیاوردم
_مشکلی نیست میتونیم بریم بخریم
+عا چاگی نه وقتی لباس دارم نمیخواد دیگه میریم خونه برمیداریم(شاید طارف کرد شوهرم میخوای بری جدی؟😐)😂
_باشه بریم
+اووم بچه ها فردا میبینمتون
_بچه ها فعلا
کوک و بورام: ما هم همینطور خدافظ
=مراقب خودتون باشین
و رفتن
۲.۸k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.