عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۷۱(。☬。)
دعوا شیرینی
بر راویی تخت نشست سپس مشوش به ساعت نگاه کرد ۱۳ شب بود ولی خبری از مرد دوقطبی اش نبود عصبی از روی تخت بلند شد و سمت کمد رفت ٫ به درک فکردی برام مهمی مردک عوضی دارم برات ٫
لباس مانند مشکی رنگ را برداشت/ اسلاید ۲ / سپس تند وارد حمام شد لباس عوض کرد و به سمت تخت رفت بلافاصله رویش دراز کشید تنها صدا پیامک گوشی به گوشش خورد تند نشست و به تاج تخت تیکه داد سپس گوشی را برداشت ٫ عکسه یعنی عکسه کیه شماره ناشناس ؟ ٫ کنجکاو عکس را باز کرد .. مرد ای پشت ایستاده بود و دختره داشت لباش را میبوسید .. پسره با عشق میبوسید و دستاشو را دور کمرش حلقه کرده بود .. ٫ صبر کن ببینم اون دختره هانگوله ٫ .. ثانیه نگذشت که مرد کت شلوار پوش را شناخت .. تهیونگ... اره تهیونگ بود کت شلوار مشکی تهیونک در تنش بود حتی اون ماشین ..
قلبش لرزید بغض کرد و چونش لرزید هق درونی کرد و از شب بغض عصبی انگشت هایش را وارد موهایش کرد سپس تند گوشی را روی میز انداخت .. ٫ که این طور آره تهیونگ آره روانی .. پس که این طور آره ٫ تند تند پلک زد و آب دهن قورت داد سپس از روی تخت پایین رفت و از شدت استرس ناخون هایش را جوید .. سری تکون داد و مهم بغضش را قورت داد : من دختری نیستم که بهش خیانت بشه .. نه .. ولی من چی بگم .. نه هیچی نمیگم تا آخر أمرم که شده ٫ صدا ماشین به کوشش خورد سپس جلو پنجره ایستاد ٫ بروبه درک٫ تهیونگ از ماشین پیاده شده سپس سمت در هجوم برد ... همچنین مین جی جلو پنجره ایستاده بود و مشغول کشیدن و خوردن ناخونش بود لباس خواب مشکی همراه روپوش اش به تن داشت ولی همچنین خیلی کوتاه کله پاهایش را نما میگذاشت .. در باز شد و تعیونگ وارد اتاق شد با کله چشم هایش اتاق را دید زد و برای مین جی ابرو بالا انداخت سپس اورم گفت. : دیر وقته چرا بیداری
مین جی با بغض آب دهنش را قورت داد و چیزی نگفت تهیونگ شانه ای بالا انداخت سپس سمت حکم لباس رفت : مین جی مگه کری
مین جی عصبی سمتش چرخید سپس با لحن عصبی و بغض آلوده گفت : به تو چه .. ها .. مگه وقتی ولم میکردی وسط خیابون بهم گفتی کدوم گوری میری
تهیونگ برعکس ساعت قبل خیلی آروم و خونسرد بود سپس آروم نگاهش کرد : ببخشید دست خودم نبود ... مین جی پوزخند زد و بهش پشت کرد هنوزم بدنش میلرزید .. و این در دید تهیونگ قرار گرفت نگران سمتش هجوم برد و تند گفت : مین جی چرا میلرزی
دستش را نرم گرفت ولی مین کی تند پس اش زد
بدون توجه بهش سمت تخت هجوم برد و رویه لبش نشست تهیونگ باز هم اوفی کشید و با شیطنت سمتش هجوم برد بلافاصله روبه رو مین جی روی زانو نشست و نگاهش کرد احساسی گفت : مین جی ببخشید دست خودم نبود ..
(。☬。)پارت ۷۱(。☬。)
دعوا شیرینی
بر راویی تخت نشست سپس مشوش به ساعت نگاه کرد ۱۳ شب بود ولی خبری از مرد دوقطبی اش نبود عصبی از روی تخت بلند شد و سمت کمد رفت ٫ به درک فکردی برام مهمی مردک عوضی دارم برات ٫
لباس مانند مشکی رنگ را برداشت/ اسلاید ۲ / سپس تند وارد حمام شد لباس عوض کرد و به سمت تخت رفت بلافاصله رویش دراز کشید تنها صدا پیامک گوشی به گوشش خورد تند نشست و به تاج تخت تیکه داد سپس گوشی را برداشت ٫ عکسه یعنی عکسه کیه شماره ناشناس ؟ ٫ کنجکاو عکس را باز کرد .. مرد ای پشت ایستاده بود و دختره داشت لباش را میبوسید .. پسره با عشق میبوسید و دستاشو را دور کمرش حلقه کرده بود .. ٫ صبر کن ببینم اون دختره هانگوله ٫ .. ثانیه نگذشت که مرد کت شلوار پوش را شناخت .. تهیونگ... اره تهیونگ بود کت شلوار مشکی تهیونک در تنش بود حتی اون ماشین ..
قلبش لرزید بغض کرد و چونش لرزید هق درونی کرد و از شب بغض عصبی انگشت هایش را وارد موهایش کرد سپس تند گوشی را روی میز انداخت .. ٫ که این طور آره تهیونگ آره روانی .. پس که این طور آره ٫ تند تند پلک زد و آب دهن قورت داد سپس از روی تخت پایین رفت و از شدت استرس ناخون هایش را جوید .. سری تکون داد و مهم بغضش را قورت داد : من دختری نیستم که بهش خیانت بشه .. نه .. ولی من چی بگم .. نه هیچی نمیگم تا آخر أمرم که شده ٫ صدا ماشین به کوشش خورد سپس جلو پنجره ایستاد ٫ بروبه درک٫ تهیونگ از ماشین پیاده شده سپس سمت در هجوم برد ... همچنین مین جی جلو پنجره ایستاده بود و مشغول کشیدن و خوردن ناخونش بود لباس خواب مشکی همراه روپوش اش به تن داشت ولی همچنین خیلی کوتاه کله پاهایش را نما میگذاشت .. در باز شد و تعیونگ وارد اتاق شد با کله چشم هایش اتاق را دید زد و برای مین جی ابرو بالا انداخت سپس اورم گفت. : دیر وقته چرا بیداری
مین جی با بغض آب دهنش را قورت داد و چیزی نگفت تهیونگ شانه ای بالا انداخت سپس سمت حکم لباس رفت : مین جی مگه کری
مین جی عصبی سمتش چرخید سپس با لحن عصبی و بغض آلوده گفت : به تو چه .. ها .. مگه وقتی ولم میکردی وسط خیابون بهم گفتی کدوم گوری میری
تهیونگ برعکس ساعت قبل خیلی آروم و خونسرد بود سپس آروم نگاهش کرد : ببخشید دست خودم نبود ... مین جی پوزخند زد و بهش پشت کرد هنوزم بدنش میلرزید .. و این در دید تهیونگ قرار گرفت نگران سمتش هجوم برد و تند گفت : مین جی چرا میلرزی
دستش را نرم گرفت ولی مین کی تند پس اش زد
بدون توجه بهش سمت تخت هجوم برد و رویه لبش نشست تهیونگ باز هم اوفی کشید و با شیطنت سمتش هجوم برد بلافاصله روبه رو مین جی روی زانو نشست و نگاهش کرد احساسی گفت : مین جی ببخشید دست خودم نبود ..
- ۶.۱k
- ۲۸ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط