عشق آغشته به خون
☬。) عشق آغشته به خون (。☬。)
(。☬。)پارت ۱۰۰ (。☬。)
جلو اینه ایستاد و در انعکاس چهره خودش خیره شد . تند نفس کشید ٫ آره مین جی تو میدونی و میتونی هانگول که چیزی نیست برای من ٫ کربات اش را مرتب کرد سپس موهای بلندش را پشت انداخت و با گام های گنگض از اتاق خارج شد .. جلو در هانگول را همراه کیف دستی دید
اخم هایش تو هم رفت ولی همچنین خوش اخلاق نگاهش کرد
مین جی : سلام به خواهر بزرگ من
هانگول کفش هایش را روی زمین گذاشت و جلو مین جی ایستاد با لبخند ساختگی گفت : سلام به خواهر...
مین جی تند دستش را بلند کرد و باعث سکوت هانگول شد و همچنین اخم هایش مین جی گنگ گوهایش را به پشت انداخت : برم سر به شوهرم بزنم شما بریم تو سالن ..
سپس پشت کرد با نیم پوتین های مشکی مامندض تلاپ کنان رفت ..
هانگول اخم کرد سپس محکم کیفش را روی میز کوبید ٫ دارم برات مین جی حالا میبینی ٫ ..
مین جی بدون در زدن عصبی وارد اتاق کار تهیونگ شد با دیدن تهیونگ اخم هایش را جمع کرد .. ولی همچنین تعیونگ سر از کاغذ های سفید بیرون کشید و یک تای ابرو بالا انداخت و گنگ گفت: در ترسید
ولی با شنیدن این جمله مین جی تند خندید و جلو تهیونگ روی مبل نشست در خال قهقهه زنان گفت : ترسید .. ؟ بایدم بترسه
تهیونگ بلند شد سپس سمتش هجوم برد و در کنارش نشست دستش را روی مبل بالا سر مین جی گذاشت و تند گفت: بگو ببینم چی شده
مین جی سمتش چرخید سپس موهای روی پیشانی تهیونگ را به بازی گرفت : چیزی نیست فقد خواستم در به ترسه
تهیونگ: از دروغ ها خوشم نماید مگه نگفتم
مین جی : چرا گفتی هزار دفه
تهیونگ: خب از چی عصبانی شدی که اینجوری اومدی تو اتاق
مین جی نگاهی به تهیونگ انداخت سپس بازی به موها را رها کرد
مین جی : یادت میاد تو بچگی گفته بودن تو باید با هانگول ازدواج کنی ولی هانگول پا پس کشید
تهیونگ منگ به اطراف نگاه کرد : نه اصلا یادم نیست اصلا ..
مین جی تند گفت: یعنی اگه مانیا اومد هانگول رو میخواد ؟
تهیونگ جدی نگاهش کرد سپس از روی مبل بلند شد دست تو جیب جدی روبه پنچره کرد : مین جی چرتو پرت نگو
مین جی : مگه من چی گفتم خوب بگو دیگه ..
تهیونگ جدی همراه با پوزخند گفت : میترسی مانیا متوجه هانگول بشه
مین جی اخم کرد سپس به مبل پشت اش تکیه داد : مانیا رو میکشم تکه سمتش بره
تهیونگ ابرو بالا انداخت و سمتش نگاه کرد: مین جی حسودی میکنی
مین جی حرصی خندید : من و حسادت .. نه بریم پایین .. ؟
تهیونگ: کار دارم
(。☬。)پارت ۱۰۰ (。☬。)
جلو اینه ایستاد و در انعکاس چهره خودش خیره شد . تند نفس کشید ٫ آره مین جی تو میدونی و میتونی هانگول که چیزی نیست برای من ٫ کربات اش را مرتب کرد سپس موهای بلندش را پشت انداخت و با گام های گنگض از اتاق خارج شد .. جلو در هانگول را همراه کیف دستی دید
اخم هایش تو هم رفت ولی همچنین خوش اخلاق نگاهش کرد
مین جی : سلام به خواهر بزرگ من
هانگول کفش هایش را روی زمین گذاشت و جلو مین جی ایستاد با لبخند ساختگی گفت : سلام به خواهر...
مین جی تند دستش را بلند کرد و باعث سکوت هانگول شد و همچنین اخم هایش مین جی گنگ گوهایش را به پشت انداخت : برم سر به شوهرم بزنم شما بریم تو سالن ..
سپس پشت کرد با نیم پوتین های مشکی مامندض تلاپ کنان رفت ..
هانگول اخم کرد سپس محکم کیفش را روی میز کوبید ٫ دارم برات مین جی حالا میبینی ٫ ..
مین جی بدون در زدن عصبی وارد اتاق کار تهیونگ شد با دیدن تهیونگ اخم هایش را جمع کرد .. ولی همچنین تعیونگ سر از کاغذ های سفید بیرون کشید و یک تای ابرو بالا انداخت و گنگ گفت: در ترسید
ولی با شنیدن این جمله مین جی تند خندید و جلو تهیونگ روی مبل نشست در خال قهقهه زنان گفت : ترسید .. ؟ بایدم بترسه
تهیونگ بلند شد سپس سمتش هجوم برد و در کنارش نشست دستش را روی مبل بالا سر مین جی گذاشت و تند گفت: بگو ببینم چی شده
مین جی سمتش چرخید سپس موهای روی پیشانی تهیونگ را به بازی گرفت : چیزی نیست فقد خواستم در به ترسه
تهیونگ: از دروغ ها خوشم نماید مگه نگفتم
مین جی : چرا گفتی هزار دفه
تهیونگ: خب از چی عصبانی شدی که اینجوری اومدی تو اتاق
مین جی نگاهی به تهیونگ انداخت سپس بازی به موها را رها کرد
مین جی : یادت میاد تو بچگی گفته بودن تو باید با هانگول ازدواج کنی ولی هانگول پا پس کشید
تهیونگ منگ به اطراف نگاه کرد : نه اصلا یادم نیست اصلا ..
مین جی تند گفت: یعنی اگه مانیا اومد هانگول رو میخواد ؟
تهیونگ جدی نگاهش کرد سپس از روی مبل بلند شد دست تو جیب جدی روبه پنچره کرد : مین جی چرتو پرت نگو
مین جی : مگه من چی گفتم خوب بگو دیگه ..
تهیونگ جدی همراه با پوزخند گفت : میترسی مانیا متوجه هانگول بشه
مین جی اخم کرد سپس به مبل پشت اش تکیه داد : مانیا رو میکشم تکه سمتش بره
تهیونگ ابرو بالا انداخت و سمتش نگاه کرد: مین جی حسودی میکنی
مین جی حرصی خندید : من و حسادت .. نه بریم پایین .. ؟
تهیونگ: کار دارم
- ۳.۶k
- ۰۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط