part: ¹⁵
part: ¹⁵
اکس دیوونه من
با حس اینکه یه نفر داره تکونم میده چشامو باز کردم جونگکوک بالا سرم بود
کوک: ا.ت؟.. ا.ت بیدار شو.. ا.ت
ا.ت: ها.. چیه؟
کوک: پاشو بریم عمارت اونجا بخواب..
ا.ت: باشه..
اروم پاشدم رفتم به صورتم یه اب زدم... اومدم بیرون...
ا.ت: بریم...
دستمو گرف و بردتم تو دفترش.. یه سری کاغذ و پرونده برداشت و گذاشتشون تویه پوشه... دستمو گرف بردتم تو اسانسور.. رسیدیم.. سوار ون شدیم... منو تو بغلش گرف سرمو رویه سینه عضله ایش گذاشتم و چشامو بستم.. اونم موهامو ناز میکرد.. بعد از ¹⁰ مین رسیدیم.. براید بغلم کرد منو برد تو عمارت بردتم تو اتاق و گذاشتم رویه تخت
کوک: من دارم میرم یه جایی شب برمیگردم..
راستی.. چیزی خواستی به سوجون بگو
ا.ت: سوجون کیه؟
کوک: بادیگارد شخصیت.. دم در اتاقه..
ا.ت: عاها.. باش..
رفت لباساشو عوض کرد اصلحشو برداشت و اومد سمتم.. بوسه ای رویه لبم گذاشت و رفت.. دیوونه..
گوشیمو گرفتم دستم دیدم یه نفر با شماره ناشناس بهم پیام داد بود.. هانا عه حتما
بازش کردم..
هانا: ا.ت.. ساعت ⁷ بیا به پاساژ گیونگ..
ا.ت: چرا؟ چجوری بیاممم؟
هانا: اونجا تویه مغازه لوازم ارایشی بهداشتی همو میبینیم.. کارت دارم.. به کوک بگو میخوای بری خرید..
ا.ت: اوکیه
یکم باهم چت کردیم....پاشدم رفتم حموم.. یه دوش ³⁰ مینی گرفتم... اومدم بیرون موهامو خشک کردم... یه لباس گوگولی پوشیدم از اتاق رفتم بیرون که یه بادیگارد جلومو گرفت
سوجون: جایی میرفتین؟
ا.ت: تو باید سوجون باشی درسته؟
سوجون: بله خودمم
ا.ت: اممم.. من میخواستم برم خرید.. پاساژ گیونگ
سوجون: باید به ارباب اطلاع بدم اگه اجازه دادن میتونین برین..
ا.ت: خوب بهش زنگ بزن گوشیو بده بهم خودم بهش میگم
سوجون: چشم..
زنگ زد به جئون.. گوشیو بهم داد
جونگکوک ویو
تو راه بودیم که سوجون زنگ زد.. پوففف.. بازم لجبازی کرده.. برش داشتم..
کوک: چیه؟
ا.ت: جونگکوکااا.. میشه برم خرید؟
کوک: باشه میری ولی.. با ۲۰ تا بادیگارد
ا.ت: جانممم؟ خیلی زیادههه
کوک: اگ میری باید به حرفم گوش کنی.. میری؟
ا.ت: هوففف.. باشه.. بفرس..
کوک: اوکی.. کارتمو از رویه میز اتاق کارم بردار.. رمزش ²⁶³¹ عه... کنار اتاقه...
ا.ت: چقد موجودی داری؟
کوک: هر چقد بخوای داخلش هس..
ا.ت: بش.. مرسییی
قط کرد.. دختره ی گوگولی..
ا.ت ویو
رفتم از داخل اتاق کارش کارتشو برداشتم
رفتم اماده شدم.. یه میکاپ ملایم زدم.. ادکلنمو زدم... کوله مو برداشتم رفتم سوار ون شدم.....
اکس دیوونه من
با حس اینکه یه نفر داره تکونم میده چشامو باز کردم جونگکوک بالا سرم بود
کوک: ا.ت؟.. ا.ت بیدار شو.. ا.ت
ا.ت: ها.. چیه؟
کوک: پاشو بریم عمارت اونجا بخواب..
ا.ت: باشه..
اروم پاشدم رفتم به صورتم یه اب زدم... اومدم بیرون...
ا.ت: بریم...
دستمو گرف و بردتم تو دفترش.. یه سری کاغذ و پرونده برداشت و گذاشتشون تویه پوشه... دستمو گرف بردتم تو اسانسور.. رسیدیم.. سوار ون شدیم... منو تو بغلش گرف سرمو رویه سینه عضله ایش گذاشتم و چشامو بستم.. اونم موهامو ناز میکرد.. بعد از ¹⁰ مین رسیدیم.. براید بغلم کرد منو برد تو عمارت بردتم تو اتاق و گذاشتم رویه تخت
کوک: من دارم میرم یه جایی شب برمیگردم..
راستی.. چیزی خواستی به سوجون بگو
ا.ت: سوجون کیه؟
کوک: بادیگارد شخصیت.. دم در اتاقه..
ا.ت: عاها.. باش..
رفت لباساشو عوض کرد اصلحشو برداشت و اومد سمتم.. بوسه ای رویه لبم گذاشت و رفت.. دیوونه..
گوشیمو گرفتم دستم دیدم یه نفر با شماره ناشناس بهم پیام داد بود.. هانا عه حتما
بازش کردم..
هانا: ا.ت.. ساعت ⁷ بیا به پاساژ گیونگ..
ا.ت: چرا؟ چجوری بیاممم؟
هانا: اونجا تویه مغازه لوازم ارایشی بهداشتی همو میبینیم.. کارت دارم.. به کوک بگو میخوای بری خرید..
ا.ت: اوکیه
یکم باهم چت کردیم....پاشدم رفتم حموم.. یه دوش ³⁰ مینی گرفتم... اومدم بیرون موهامو خشک کردم... یه لباس گوگولی پوشیدم از اتاق رفتم بیرون که یه بادیگارد جلومو گرفت
سوجون: جایی میرفتین؟
ا.ت: تو باید سوجون باشی درسته؟
سوجون: بله خودمم
ا.ت: اممم.. من میخواستم برم خرید.. پاساژ گیونگ
سوجون: باید به ارباب اطلاع بدم اگه اجازه دادن میتونین برین..
ا.ت: خوب بهش زنگ بزن گوشیو بده بهم خودم بهش میگم
سوجون: چشم..
زنگ زد به جئون.. گوشیو بهم داد
جونگکوک ویو
تو راه بودیم که سوجون زنگ زد.. پوففف.. بازم لجبازی کرده.. برش داشتم..
کوک: چیه؟
ا.ت: جونگکوکااا.. میشه برم خرید؟
کوک: باشه میری ولی.. با ۲۰ تا بادیگارد
ا.ت: جانممم؟ خیلی زیادههه
کوک: اگ میری باید به حرفم گوش کنی.. میری؟
ا.ت: هوففف.. باشه.. بفرس..
کوک: اوکی.. کارتمو از رویه میز اتاق کارم بردار.. رمزش ²⁶³¹ عه... کنار اتاقه...
ا.ت: چقد موجودی داری؟
کوک: هر چقد بخوای داخلش هس..
ا.ت: بش.. مرسییی
قط کرد.. دختره ی گوگولی..
ا.ت ویو
رفتم از داخل اتاق کارش کارتشو برداشتم
رفتم اماده شدم.. یه میکاپ ملایم زدم.. ادکلنمو زدم... کوله مو برداشتم رفتم سوار ون شدم.....
۳.۱k
۱۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.