پارت 13 فیک جیهوپ

یه سه ماهی گذشت تقریبا
----->
ویو ا.ت:
صبح شد امروز قرار بود با جیهوپ بریم سونوگرافی تا جنسیت بچه معلوم شه...
_صبح بخیر فرشته پاشو بریم زود
+ اوپااا...
_چته
+ خیلی هیجان دارمممم
_ منمممم
( گوشی هوبی زنگ خورد)
_بله؟ او... همین الان..؟! باشه.. زود میام..
( قطع تماس)
_ امم... ا.ت متاسفم اما میشه خودت بری... یه کاری پیش اومده تو شرکت باید برم خیلی خیلی ببخشید از بچه کوچولومون هم معذرت خواهی میکنم
+ اممم... باشه مشکلی نیس
_مطمعنی؟
+اره هوبی من که بچه نیستممم
_ باشه اما مواظب خودت باشی هااا باشهه برای اطمینان میخوای یه بادیگارد بفرستم برات؟
+نه عشقم تو برو خودم میرم...
_باسه پس خدافظ
+خداحافظ

ویو تو مطب
دکتر؛ تبریک میگم یه پسر گوگولی مگولی و شیطون قراره بیاد تو زندگیتون:)))
+وای واقعاااا؟؟ مرسییییی

از مطب اومدم بیرون خیلی هیجان داشتم وایی عزیزمممم پسر خوشکل مامانیی قراره مثل بابات جذاب باشی ارههه؟؟؟
ماشینم اونطرف خیابون بود
بدو بدو رفتم سوار شم
که همون لحظه
اون لحظه
تو وسطا خیابون بودم اون سمتم و نگا کردم دیدم یه ماشین با سرعت میاد سمتم
.....
نفهمیدم چیشد
چشام نیمه باز بود یه عالمه آدم دور سرم جمع شده بودن
سرم... خون.. میومد...
تنها چیزی که میتونستم بهش فک کنم بچم بود... مردم داد می زدند... کاش من بمیرم اما دیگ مرگ بچمو نبینم...
صدای آمبولانس آومد چشام تار شد و از هوش رفتم


( به نظر شما ا. ت و بچه ش زنده میمونن یا نه؟!)
دیدگاه ها (۵)

پارت 14 ( حمایت ها فراموش نشه)

پارت 13 فیک جیهوپ( ببخشید دیر شد) 😓

پارت 12( پارت قبلی به شرط نرسید امابه دلایل خواستن زیاد پارت بعد اینو زود نوشتم)

تولدتتت مبارررررک عشقممممممم امید همههه دنیا😍😍💜💜💜💙💙

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت ۷۴ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط