استاد کیم

استاد کیم
پارت ۴۰
رو مینو و تهیان ایستاد
مینو آب دهن اش را قورت داد و تهیان روبه یونهی کرد
تهیان : میخواهی انتقام شما رو بگیرم
مینو : هی‌ این حساب نیست
تهیان : جرعت یا حقیقت
مینو : خوب معلومه از شیر میپرسه که فرار رو انتخاب میکنی به مردن خب شیر هم هیچ وقت فرار رو انتخاب نمیکنه پس منم جرعت رو انتخاب می‌کنم
تهیان : تهیونگ رو ببوس اونم رو کنج لبش
مینو : ایگوووو خفشو بینیم
یون وو: بی ادب
مینو : مگه نمیبینی چی داره میگه تو ناسلامتی داداش منی
یون وو : میخواستی یونهی رو اذیت نمیکردی
تهیان : زود باش
مینو از رو زمین بلند شد و روبه تهیونگ ایستاد
مینو : استاد
تهیونگ : مگه بازی بلد نیستی
مینو خنده بر لب اش اومد و دست اش را گذاشت رو جا دست مبل و کمرش‌را خم کرد و کم کم ل*ب هایش را نزدیک میکرد خیلی آروم ل*ب اش‌را گذاشت رو کنجه ل*ب تهیونگ همان زمان تهیونگ حس کرد تو رویا هست حس‌خیلی خوبی داشت نفس کشیدن برایش سخت شد آب دهن اش را قورت داد و محکم دست اش را مشت کرد
مینو زود ازش دور شد
مینو : خب تموم شد
کانگ دا : نیازی نبود که خانم موتور سوار رو اینقدر اذیت کنید
یون وو : حقشه
مینو: شما خفه
بطری رو چرخوند و رو گایا و سوکهون ایستاد
سوکهون: جرعت یا حقیقت
گایا : خب راستش همه منو می‌شناسن حقیقت
سوکهون: آیا راسته که تو نمیتونی یون وو رو ببوسی
گایا : یا ااااااا چرا امشب همه با بوسیدن بازی میکنن
سوکهون: پس دروغه نمیتونی باختی
مینو که شیرینی کردو ها رو وسط هر انگشت اش گذاشت گفت
مینو : این دروغ هستش گایا نمیتونه
یون وو : من که امادم ولی گایا خانم انگار می‌ترسه
یون وو خندید
و گایا عصبی بلند شد تا میخواست بره سمته یون وو مینو که رو زمین نشسته بود پاشو جلو برد و گایا رو یون وو اوفتاد درست ل*باشون به هم خورد
مینو که شیرینی گردو ها وسط هر انگشت اش بود می‌خندید
این وسط نگاه دو نفر روش بود تهیونگ و کانگ دا فقد داشتن به مینو نگاه میکرد این دختر براشون چی بود فرشته یا پری دریایی
مینو : ... استاد ... ترو خدا نگاهشون کن
گایا رو از رو یون وو بلند شد و شدت خجالت قرمز شده بود و این وسط مینو همش می‌خندید
@yonjin953
تو معرفی این فیک گفته بودم که فصل اول ۴۰ پارت هست ولی نظرم عوض شد من مثل بقیه فیک نویس ها نیستم و دوست ندارم فیک با پارت ها کم بزارم میخواهم هر چی فیک پارت ها زیاد باشه اینجوری لذت خواندن اش بیشتر میشه
دیدگاه ها (۴)

استاد گیم پارت ۴۱ مینو می‌خندید که تهیونگ گفت تهیونگ : با ای...

استاد کیم پارت ۴2کله روز رو خرید کردن و سمته کافه جلو پاساژ ...

استا کیم پارت ۳۹ کانگ دا : بیایین یه بازی بکنیم یون وو : موا...

استاد کیم پارت ۳۸اومدن چهار یا سه تا دختر بودن پنچ تا پسر .....

black flower(p,237)

(بازی مرگ )پارت ۱۰۸هری کمی فکر کرد و گفت : نه حتما لازمت میش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط