استاد کیم

استاد کیم
پارت ۴2


کله روز رو خرید کردن و سمته کافه جلو پاساژ رفتن رو صندلی ها نشست و خرید ها رو پایین میز گذاشت
مینو : چی میخوری
یونهی : چای یه کیک فنجانی
مینو روبه گارسون کرد و سفارش ها را داد
مینو : حیلی خوشحالم برایه امشب
یونهی : اون وقت چرا
مینو : آخه...راستش...نمیدونم
مینو نگاه اش را به پایین دوخت خودشم نمیدانست که چرا یا می‌دانست و عمدا نمیگفت
یونهی : مینو تو عاشق استاد تهیونگ شدی ؟
مینو نگاه اش را به یونهی دوخت و سکوت کرده بود
مینو : میدونی عمه وقتی عاشق باشی ولی بهش نرسی بهتر بگم مرگ از اینجوری وضع بهتره بی قرار اونم و در دل تنگی اوم گله هاست
آه بی تاب شدن، عادت کم حوصله هاست همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هست و بین من و اون فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست بی اون هر لحظه مم رو بیم فروریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست باز می پرسمت از مساله ی دوری و عشق و سکوت تون جواب همه ی مساله هاست اما شاید اون جواب درستی نده به من
یونهی نفس عميقي کشید
یونهی : پس برایه همین بهش نمیگی
گارسون سفارش ها را برایه اونا ها آوردن و مینو تشکر کرد گارسون دوباره رفت
مینو : از کجا معلوم که دوست دوختر نداره
یونهی : نه نداره اکه بخواهی من یجوری میفهمم
تهیان : چه لیدی ها جذابی
یونهی با ذوق به طرفش نگاه کرد
یونهی : آقا تهیان
تهیان : سلام
مینو : سلام
یونهی : بفرمایید بنشینید
تهیان : نه ممنونم باید برم چون قراره بقیه هم بیان
مینو: استاد کیم ؟
تهیان : آره کانگ دا هم میاد
مینو : باشه پس مزاحم نمیشیم
تهیان : اگه کارمون زود تموم شد میایم و مزاحمتون میشیم
یونهی : خواهش میکنم
تیهان رفت و چندین دقیقه بعدش تهیونگ و کانگ دا هم اومدن مشغول صحبت کردن شدن
تهیونگ: خب چرا گفتیم بیایم
تهیان: اول باید بگم مینو و یونهی اونجا نشستن
کانگ دا زود دورو ورش را نگاه کرد
کانگ دا: پس کجاست
تهیونگ : بریم سره اصل مطلب
تهیان : برایه چیزی مهمی گفتم بیایین
کانگ دا: خب ...

@Yonjjin953
دیدگاه ها (۲)

استاد کیم پارت ۴۳تهیان : شما اصلا میدونید کار پدر ها ما چیه ...

استاد کیم پارت ۴۴مینو جلو آینه نشسته و مشغول آرایش کردن اش ب...

استاد گیم پارت ۴۱ مینو می‌خندید که تهیونگ گفت تهیونگ : با ای...

استاد کیم پارت ۴۰ رو مینو و تهیان ایستاد مینو آب دهن اش را ق...

سایه‌ی سه و سه دقیقه: قسمت هجدهمصبح سرد و بی‌نور بود. بخار ا...

پارت : ۱۸

(وقتی با پسر عموت گرم میگیری..)«p1»تهیونگ تو مهمونی ایستاده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط