استاد گیم
استاد گیم
پارت ۴۱
مینو میخندید که تهیونگ گفت
تهیونگ : با این شیرینی ها چیکار کردی
مینو : ببین ده تا شدن این شیرینی ها
یون وو : عادت هستش
گانگ دا : اینکه با شیرینی ها بازی میکنه
مینو : ببین کانگ دا چه خوشگلن
تهیونگ : نشونم بده
مینو سمته تهیونگ چرخید و انگشت هایش رو سمته تهیونگ گرفت
مینو : تهیو..... یعنیاستاد خیلی خوشگلن نه
یون وو : دیگه داره دیر میشه پاشید بریم
کانگ دا از رو مبل بلند شد
کانگ دا : وقتی شما بیایی خیلی خوش میگذره
مینو : برایه منم همین طور
همه بلند شدن و مینو کیف و کت اش را برداشت روبه تهیونگ کرد
مینو: استاد
تهیونگ : جانم خانم کوچولو
مینو : خیلی خوش گذشت و دیگه بای باییییی
اخره حرف اش با ذوق و خوشحالی گفت
یون وو : خانم گایا بفرمایید من میرسونمت
گایا : نه
مینو : بیا دیگه گایا
دست گایا رو گرفت و روبه کانگ دا کرد
مینو : باییی باییی
کانگ دا : میبینمت خانم موتور سوار
مینو و گایا جلو رفتن و بعدش یون وو رفت
تهیونگ : یون وو فردا شب مینو رو هم بیار اونم بیرون نمیره و هواسش پرت میشه
یون وو : دسته من باشه مثل امشب فردا شب هم میارمش گرفتی چی میگیم داش
تهیونگ : آره گرفتم مراقب خودت و مینو باش
یون وو : تو هم
》》》》》》》》》》(روزه بعد )
صبح با سردرد بیدار شد
مینو دست اش را گذاشت رو سرش
مینو .... ایییییی سرم خیلی درد میکنه
یاد دیشب اوفتاد که چجوری تهیونگ رو بوس کرد ناخودآگاه خندید و رو تخت نشست بعدش از بلند به پایین رفت و برایه صبحانه خوردن ....
بعد از خوردن صبحونه دوباره سمته اتاقش رفت یونهی هم به دنبالش رفت
مینو : زود باش باید بریم برایه خرید
یونهی : باشه خوب میشه زود باش بریم
پارت ۴۱
مینو میخندید که تهیونگ گفت
تهیونگ : با این شیرینی ها چیکار کردی
مینو : ببین ده تا شدن این شیرینی ها
یون وو : عادت هستش
گانگ دا : اینکه با شیرینی ها بازی میکنه
مینو : ببین کانگ دا چه خوشگلن
تهیونگ : نشونم بده
مینو سمته تهیونگ چرخید و انگشت هایش رو سمته تهیونگ گرفت
مینو : تهیو..... یعنیاستاد خیلی خوشگلن نه
یون وو : دیگه داره دیر میشه پاشید بریم
کانگ دا از رو مبل بلند شد
کانگ دا : وقتی شما بیایی خیلی خوش میگذره
مینو : برایه منم همین طور
همه بلند شدن و مینو کیف و کت اش را برداشت روبه تهیونگ کرد
مینو: استاد
تهیونگ : جانم خانم کوچولو
مینو : خیلی خوش گذشت و دیگه بای باییییی
اخره حرف اش با ذوق و خوشحالی گفت
یون وو : خانم گایا بفرمایید من میرسونمت
گایا : نه
مینو : بیا دیگه گایا
دست گایا رو گرفت و روبه کانگ دا کرد
مینو : باییی باییی
کانگ دا : میبینمت خانم موتور سوار
مینو و گایا جلو رفتن و بعدش یون وو رفت
تهیونگ : یون وو فردا شب مینو رو هم بیار اونم بیرون نمیره و هواسش پرت میشه
یون وو : دسته من باشه مثل امشب فردا شب هم میارمش گرفتی چی میگیم داش
تهیونگ : آره گرفتم مراقب خودت و مینو باش
یون وو : تو هم
》》》》》》》》》》(روزه بعد )
صبح با سردرد بیدار شد
مینو دست اش را گذاشت رو سرش
مینو .... ایییییی سرم خیلی درد میکنه
یاد دیشب اوفتاد که چجوری تهیونگ رو بوس کرد ناخودآگاه خندید و رو تخت نشست بعدش از بلند به پایین رفت و برایه صبحانه خوردن ....
بعد از خوردن صبحونه دوباره سمته اتاقش رفت یونهی هم به دنبالش رفت
مینو : زود باش باید بریم برایه خرید
یونهی : باشه خوب میشه زود باش بریم
- ۱۷.۶k
- ۲۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط