پس بدو بیا بغل داداشی ببینم
پس بدو بیا بغل داداشی ببینم
منم دویدم و رفتم بغلش و سفت بغلش کردم و رفتیم تو کافه
ویو تهیونگ
داشتم از کمپانی بر میگشتم که دیدم سوجین یه پسره رو بغل کرده و با اون رفت توی کافه باورم نمی شد که اون داره بهم خیانت میکنه اعصبانی شدم رفتم بار مست کردم اینقدر مست بودم که نمیتونستم سر پا وایسم خیل هم اعصبانی بودم
با همون حالت مستی رفتم رانندگی کردم
بعد چندمین رسیدم خونه رفتم سمت اتاق مشترک خودمو سوجین درو باز کردم سوجین رو دیدم
سوجین : تهیونگ آمدی
تهیونگ : خفه شو هرزه فک کردی من خرم
سوجین : تهیونگ داری چی میگی
کمربند مو در آوردم شروع کردم به زدن سوجین
تهیونگ : اون کی بود ها هرزه که تو بغلش بودی (داد)
سوجین : داداشم
تهیونگ : داری دروغ میگی (داد)
سوجین : دروغ نمیگم (یکم داد)
تهیونگ :الکی نگو ( باداد زیاد وعربده )
با عربده ای که من کشیدم همه. اعضا آمدن تو اتاق
یونگی : مردیکه سر کی داد میزنی ( باداد)
نامجون:چرا رفتی م.ست کردی خودت رو...تهیونگ بیا اینور ببینم...چرا اینجوری میکنی؟؟
جین:ول کنین همو ببینم...چرا با ش.لاق آخه؟؟(در تلاش برای جدا کردن شوگا)
شوگا : تهیونگ داری چه غلطی می کنی ( با داد)
جیهوپ:تهیونگ ولش کن....من اصلا باورم نمیشه این خودت باشی...چرا اینجوری میکنی اگه دوستش داری چرا با ش.لاق داری میزنیش
تهیونگ:جونگکوک ولم کن....ولم کنین(با داد)
جنکوگ : الان مستی حالیت نیست داری چیکار می کنی ( و اره سعی میکنه کمربندو از دست تهیونگ در بیاره )
تهیونگ : ولم کن اون بهم خیانت کرد (باداد)
شوگا :گوهنخور مردیکه اون برادرمون بود که بغلش کرد (باداد )
تهیونگ : داری دروغ میگی ( باداد )
شوگا : چرا دروغ بگم ( باداد )
تهیونگ : پس چرا رفتن تو کافه پس چرا تو نبودی
شوگا : چون که من نتونستم برم اونجایی هم که همو بغل کردن اگه یه زره دقت میکردی من داشتم میرفتم سمتشون
همه چی یادم آمد که اون پسری که داشت میومد سمت سوجین و داداشش شوگا بوده
تهیونگ : من چه غلطی کردم
یه دفعه دیدم که سوجین از هوش رفت که جیمین گرفته
جیمین : سوجین سوجین چشماتو باز کن سوجین
شوگا : سوجین
نامجون : باید ببریمش بیمارستان
جین : بیارینش تو ماشین
همه زود رفتیم تو ماشین وسوجین رو هم بردیم
سریع رسیدیم بیمارستان سوجین رو بردن تو اتاق تا دکتر مایعنش کنه بعداز چندمین دکتر آمد
شوگا : حالش چطوره
دکتر : حالش خوبه بدنش زخم بود پانسمانش کردم یه چند ثانیه دیگه بهوش میاد ببخشید فضولی نشه اما کی اینو اینجوری کتک زده خیلی بد زدتش باعث شده که بچه بمیره
تهیونگ :بچه
دکتر:اره ایشون حامله بودن یه هفته ای میشه
و دکتر رفت
بچه ها ببخشید دیر شد این چندروز دور مدرسه بودم و امتحان نوبت اولم هم داری شروع میشه
لایک یادتون نره ❤️ ❤️
منم دویدم و رفتم بغلش و سفت بغلش کردم و رفتیم تو کافه
ویو تهیونگ
داشتم از کمپانی بر میگشتم که دیدم سوجین یه پسره رو بغل کرده و با اون رفت توی کافه باورم نمی شد که اون داره بهم خیانت میکنه اعصبانی شدم رفتم بار مست کردم اینقدر مست بودم که نمیتونستم سر پا وایسم خیل هم اعصبانی بودم
با همون حالت مستی رفتم رانندگی کردم
بعد چندمین رسیدم خونه رفتم سمت اتاق مشترک خودمو سوجین درو باز کردم سوجین رو دیدم
سوجین : تهیونگ آمدی
تهیونگ : خفه شو هرزه فک کردی من خرم
سوجین : تهیونگ داری چی میگی
کمربند مو در آوردم شروع کردم به زدن سوجین
تهیونگ : اون کی بود ها هرزه که تو بغلش بودی (داد)
سوجین : داداشم
تهیونگ : داری دروغ میگی (داد)
سوجین : دروغ نمیگم (یکم داد)
تهیونگ :الکی نگو ( باداد زیاد وعربده )
با عربده ای که من کشیدم همه. اعضا آمدن تو اتاق
یونگی : مردیکه سر کی داد میزنی ( باداد)
نامجون:چرا رفتی م.ست کردی خودت رو...تهیونگ بیا اینور ببینم...چرا اینجوری میکنی؟؟
جین:ول کنین همو ببینم...چرا با ش.لاق آخه؟؟(در تلاش برای جدا کردن شوگا)
شوگا : تهیونگ داری چه غلطی می کنی ( با داد)
جیهوپ:تهیونگ ولش کن....من اصلا باورم نمیشه این خودت باشی...چرا اینجوری میکنی اگه دوستش داری چرا با ش.لاق داری میزنیش
تهیونگ:جونگکوک ولم کن....ولم کنین(با داد)
جنکوگ : الان مستی حالیت نیست داری چیکار می کنی ( و اره سعی میکنه کمربندو از دست تهیونگ در بیاره )
تهیونگ : ولم کن اون بهم خیانت کرد (باداد)
شوگا :گوهنخور مردیکه اون برادرمون بود که بغلش کرد (باداد )
تهیونگ : داری دروغ میگی ( باداد )
شوگا : چرا دروغ بگم ( باداد )
تهیونگ : پس چرا رفتن تو کافه پس چرا تو نبودی
شوگا : چون که من نتونستم برم اونجایی هم که همو بغل کردن اگه یه زره دقت میکردی من داشتم میرفتم سمتشون
همه چی یادم آمد که اون پسری که داشت میومد سمت سوجین و داداشش شوگا بوده
تهیونگ : من چه غلطی کردم
یه دفعه دیدم که سوجین از هوش رفت که جیمین گرفته
جیمین : سوجین سوجین چشماتو باز کن سوجین
شوگا : سوجین
نامجون : باید ببریمش بیمارستان
جین : بیارینش تو ماشین
همه زود رفتیم تو ماشین وسوجین رو هم بردیم
سریع رسیدیم بیمارستان سوجین رو بردن تو اتاق تا دکتر مایعنش کنه بعداز چندمین دکتر آمد
شوگا : حالش چطوره
دکتر : حالش خوبه بدنش زخم بود پانسمانش کردم یه چند ثانیه دیگه بهوش میاد ببخشید فضولی نشه اما کی اینو اینجوری کتک زده خیلی بد زدتش باعث شده که بچه بمیره
تهیونگ :بچه
دکتر:اره ایشون حامله بودن یه هفته ای میشه
و دکتر رفت
بچه ها ببخشید دیر شد این چندروز دور مدرسه بودم و امتحان نوبت اولم هم داری شروع میشه
لایک یادتون نره ❤️ ❤️
- ۱۳۸
- ۰۲ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط