سوجین ویوالان تهیونگ حالش خوبه و من هم بخشیدمش اما شوگا
سوجین ویو:الان تهیونگ حالش خوبه و من هم بخشیدمش اما شوگا مگه اجازه میداد بهش که بهم نزدیک بشه
تهیونگ:ات ببخشید تو رو خدا واقعا م...ست بودم هیچی نمیفهمیدم و نمیدونستم نن داشتم فکر میکردم بهم خیانت کردی واقعا نمیخواستم اونجوری به بدن ظریفت آسیب بزنم خوشگلم...واقعا متاسفم قلبم(با بغض)
شوگا:اصلا تو غلط کردی که مست کردی بعد خواهرم رو به باد کتک گرفتی....دیگه بهت اجازه نمیدم نزدیکش بشی
چند ساعت بعد
سوجین ویو:الان چند ساعت گذشته فکر کنم تهیونگ تا الان گریه هم کرده باشه....صداش تا این اتاق هم میومد...تو اتاق من و شوگا فقط بودیم
شوگا:ات اگه چیزی میخواستی بهخودم بگو نمیخواد بری پایین که بیاری
سوجین:چشم
یهو صدای در اومد
شوگا:تهیونگ بهت گفته بودم دیگه نیا
نامجون:هیونگ منم
شوگا:آها الان درو باز میکنم...تهیونگ که همراه خودتون نیست
نامجون:نه نیست
شوگا:بیا تو
نامجون:شوگا بیا بریم اتاق بغلی حرف بزنیم
شوگا:من سوجین رو تو این شرایط تنها نمیزارم
نامجون:چند دقیقه فقط
شوگا:هوف باشه...سوجین من چند دقیقه میرم باز برمیگردم مواظب خودت باش
سوجین:باشه
شوگا ویو:در اتاق رو بستم و همراه با نامجون رفتم یه اتاق دیگه دیدم تهیونگ هم نشسته
شوگا:مگه نگفتین اون نیست
نامجون:شوگا آروم باش یه دو دقیقه حرف بزنیم با هم
شوگا:من حرفی باهاش ندارم
نامجون:اون نمیخواد حرف بزنه ما میخواییم حرف بزنیم با هات
شوگا:باشه فقط سریع باید برم پیش سوجین
نامجون:هیونگ تهیونگ رو ببخش...حالا یه کار اشتباهی کرد جوونی کرده دیگه
شوگا:خواهر منو زده...جوونی کرده؟؟
جین:شوگا آروم باش..میدونیم کار خیلی اشتباهی کرده....ولی الان خیلی پشیمونه
شوگا:میخواست این کار رو نکنه
جیهوپ:شوگا تو که نمیدونی چقدر داشت گریه میکرد جلوشو نمیگرفتیم خود...زنی هم میکرد
شوگا:بره خدا رو شکر کنه که من نزدمش
جیمین:عه هر چی میگیم یه چی اضافه میکنی گوش کن بعد حرف رو بزن دیگه
شوگا:باشه دیگه چی میخواین بگین میخواین هی بگین پشیمونه پشیمونه...پشیمونیش چه کمکی میکنه؟
جونگکوک:اصلا از سوجین باید بخوایم ببینیم تهیونگ رو میبخشه یا نه
شوگا:نخیر بهتون اجازه نمیدم به خواهرم نزدیک بشین
نامجون:از نظر تو امکان پذیر هست؟؟
شوگا:آره چرا که نه
لایک یادتون نره ❤️
تهیونگ:ات ببخشید تو رو خدا واقعا م...ست بودم هیچی نمیفهمیدم و نمیدونستم نن داشتم فکر میکردم بهم خیانت کردی واقعا نمیخواستم اونجوری به بدن ظریفت آسیب بزنم خوشگلم...واقعا متاسفم قلبم(با بغض)
شوگا:اصلا تو غلط کردی که مست کردی بعد خواهرم رو به باد کتک گرفتی....دیگه بهت اجازه نمیدم نزدیکش بشی
چند ساعت بعد
سوجین ویو:الان چند ساعت گذشته فکر کنم تهیونگ تا الان گریه هم کرده باشه....صداش تا این اتاق هم میومد...تو اتاق من و شوگا فقط بودیم
شوگا:ات اگه چیزی میخواستی بهخودم بگو نمیخواد بری پایین که بیاری
سوجین:چشم
یهو صدای در اومد
شوگا:تهیونگ بهت گفته بودم دیگه نیا
نامجون:هیونگ منم
شوگا:آها الان درو باز میکنم...تهیونگ که همراه خودتون نیست
نامجون:نه نیست
شوگا:بیا تو
نامجون:شوگا بیا بریم اتاق بغلی حرف بزنیم
شوگا:من سوجین رو تو این شرایط تنها نمیزارم
نامجون:چند دقیقه فقط
شوگا:هوف باشه...سوجین من چند دقیقه میرم باز برمیگردم مواظب خودت باش
سوجین:باشه
شوگا ویو:در اتاق رو بستم و همراه با نامجون رفتم یه اتاق دیگه دیدم تهیونگ هم نشسته
شوگا:مگه نگفتین اون نیست
نامجون:شوگا آروم باش یه دو دقیقه حرف بزنیم با هم
شوگا:من حرفی باهاش ندارم
نامجون:اون نمیخواد حرف بزنه ما میخواییم حرف بزنیم با هات
شوگا:باشه فقط سریع باید برم پیش سوجین
نامجون:هیونگ تهیونگ رو ببخش...حالا یه کار اشتباهی کرد جوونی کرده دیگه
شوگا:خواهر منو زده...جوونی کرده؟؟
جین:شوگا آروم باش..میدونیم کار خیلی اشتباهی کرده....ولی الان خیلی پشیمونه
شوگا:میخواست این کار رو نکنه
جیهوپ:شوگا تو که نمیدونی چقدر داشت گریه میکرد جلوشو نمیگرفتیم خود...زنی هم میکرد
شوگا:بره خدا رو شکر کنه که من نزدمش
جیمین:عه هر چی میگیم یه چی اضافه میکنی گوش کن بعد حرف رو بزن دیگه
شوگا:باشه دیگه چی میخواین بگین میخواین هی بگین پشیمونه پشیمونه...پشیمونیش چه کمکی میکنه؟
جونگکوک:اصلا از سوجین باید بخوایم ببینیم تهیونگ رو میبخشه یا نه
شوگا:نخیر بهتون اجازه نمیدم به خواهرم نزدیک بشین
نامجون:از نظر تو امکان پذیر هست؟؟
شوگا:آره چرا که نه
لایک یادتون نره ❤️
- ۱۰۸
- ۰۲ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط