مایکی نکته ی ظریفی بود سنجووووووووو

مایکی: نکته ی ظریفی بود، سنجووووووووو!!!!
چیکار کنیم که سوزومه ازما نترسه
سنجو: داداشای گرامی، ببینید، وقتی خواستین برید دنبالش مایکی تو برو شکلات بگیر، ایزانا توهم برو براش یه باکس بزرگ گل بگیر
کاکوچو: نکته ی خوبی بوداااااا، لیلی عاشق ایناست
ایزانا: خب، چه گلی؟؟؟
سنجو/کاکوچو: رز قرمز
ایزانا: ملکم مث خودم سرخ پسنده
مایکی: تکه ی روحمم مث من عاشق شکلات هست
ایزانا: نیمه ی گمشده ی وجود منه
مایکی: دورایاکی بغلی و ناز منه
ایزانا: نفس منه
مایکی: زندگی منه
*آقا اینا از روی حرفای رمانتیک بلند شدن و میخوان کم نیارن*
سانزو: الان بحث به جاهای باریک میکشده
ران: چیکار کنیم؟؟
ریندو: من یادمه یه جا میگفتن که اگه جلوی چشم دوتا ببر وحشی رو بگیریم دیگه دعوا نمیکنن
سانزو: خب بریم
ریندو: منو ران چشماشونو میگیریم و سانزو تو از فاصلشون بده
سانزو: حله
ران: ۳،۲،۱
*ران چشای مایکی رو گرفت و ریندو چشای ایزانی را گرفت و سانزو هم جداشون کرد و مایکی و ایزانا چون هیچی نمیدن اروم شدن*
ریندو: جواب داد
سانزو: افرین
ران: افرین داداش.....*مایکی یه لگدی به شکم ران زد*
ران: باید روش خر هارو امتحان میکردیم نه ببرا

☆پایان پارت 6☆
دیدگاه ها (۱۵)

ران: باید روش خر هارو امتحان میکردیم نه روش ببرا*ایزانا هم ی...

مگومی: آره، افسرده شدم، میخوای چیکار کنیسایا: بجنب میریم بیر...

سوزومه: یعنی من قراره با کی ازدواج کنم؟ اصلا قیافه هاشون چه ...

مثلث عشقی

بچه ها من میخوام خوانواده تشکیل بدم .ایزانا : خودم مایکی اول...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط