ران باید روش خر هارو امتحان میکردیم نه روش ببرا

ران: باید روش خر هارو امتحان میکردیم نه روش ببرا
*ایزانا هم یه لگد به ریندو میزنه*
ریندو: اخ، اخ، ران راست میگفتی
سانزو: با شمارع سه الفرار یک دو سه
*حالا ران یه ور دوید و ریندو یه ور سانزو یه ور*
ایزانا: اَیییییی، بی نام و نشان هاااا
مایکی: اَییییییی، کوچه ندیده ها
تاکئومی: اَییییییی دهنتون ببندید بیاین عکس سوزومه رو بهمون نشون بدید ببینیم اصلا اون بانو کی هست که دل دوتا از رئیسای ارشد بونتن رو برده
ایزانا: ران، ریندو، سانزو، گمشین بیاین کاری باهاتون ندارم
ران: جدی میفرمایین؟
ریندو: پس ما این جای لگد شما دوتا رو از کجا آوردیم
مایکی: از بقالی سر کوچه، گامشین بیاینن
ایزانا: کاکوچو، دستور میدم که روشن کتی تلویزیون رو
کاکوچو: دوباره پادشاه بازیاش شروع شد، اوفففف، خدایا صبرم بده *زمزمه کرد*
کاکوچو: چشم، ارباب *با اکراه*
*کاکوچو تلویزیون رو روشن کرد و تصاویر زیبای سوزومه جان بخش شد*
تاکئومی: نه باریکا، نه بابا دس خوش، چه داف....*نگاه های ترسناک مایکی و سانزو*
چه دامن قشنگی پوشیده، و چقدر به شماها میاد
سنجو: اوا، راستی براش یه لباس پرنسسی هم بگیریت، سوزومه عاشق دامن و لباسای پف دار هست
ایزانا: چون یه ملکه اس
کوکونوی: خوشمان امد، لباسای مارک میپوشه، گوشه ی لباسش تو یقه اش نوشته zara
*ران و ریندو و سانزو با دقت خیره شدن و دیدن تو یقه ی لباسش خیلیییییی ریز نوشته zara*
ران: کوکونوی، چشمای تورو عقاب نداره
ریندو: برگانمممم چطوری دیدی؟؟؟
سانزو: من دیگه حرفی ندارم
کاکوچو: کوکو همیشه توی تشخیص مارک بهترینه
سنجو: لیلی هم توی تشخیص چیزای فیک با اصلش خیلی خوبه مث لباس و لوازم آرایشی و پول و این چیزا
کوکونوی: دوستای خوبی میشیما
مایکی: و محافظ های خوبی هم میشین
ایزانا: موافقم
تاکئومی: حالا ماه عسل کوجا میرین؟
مایکی: همه باهم میریم دریا
تاکئومی: همه؟
مایکی: همه نه هااا، همهههههه، یعنی تاکه و چیفویو و باجی و واکاسا و شین و په یان و پاه چین و تایجو و هاکای و میتسویا و دراکن و اما و یوزوها و.....
تاکئومی: میشه بپرسم با چی میریم اونوقت؟؟؟
مایکی: کشتی
تاکئومی: اوکی یافتم
سنجو: یه دقیقه خفه شین سوزومه داره زنگ میزنه
ایزانا: همینجا جوابشو بده
سنجو: اوک *و جواب میده*
سوزومه: معلومع کجایی دختر؟؟ یهو که تلفونو قطع کردی، الان کجایی؟
کاکوچو: سـ-سوزومه *اقا حق بدین دلش تنگ شه،اخه سوزومه مث خواهرش میمونه و چند ساله خواهرشو ندیده*
سوزومه: کاکوچو؟ تو اونجایی؟
سنجو: گوش هاتو بنازم، اره اینجاس
سوزومه: میشه باهاش حرف بزنم؟؟
سنجو: اره، کاکوچو بیا بگیر گوشیو
کاکوچو: الو؟
سوزومه: کاکوچو؟ داداشی خودتی؟

☆پایان پارت 7☆
ادمین: جواباتون رو تو کامنت خوندم خیلیییی ذوق کردم، پس پارت جدیدشو زودتر گذاشتم🥹✨
دیدگاه ها (۲۹)

مگومی: آره، افسرده شدم، میخوای چیکار کنیسایا: بجنب میریم بیر...

سوزومه: داداشی خودتی؟کاکوچو: اره عزیزم، خوبی؟؟ داداشت خوبه؟ ...

مایکی: نکته ی ظریفی بود، سنجووووووووو!!!! چیکار کنیم که سوزو...

سوزومه: یعنی من قراره با کی ازدواج کنم؟ اصلا قیافه هاشون چه ...

بچه ها من میخوام خوانواده تشکیل بدم .ایزانا : خودم مایکی اول...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط