Part52
Part52
تهیونگ: عه چرا نذاشتی بگم
ات: چرا نذاشتم بگی انگار خیلی دوست داری با کمر بند بیوفته دنبالمون
تهیونگ: باشه بابا برو لباس بپوش میخوایم بریم
ات: 😑😑
(ویو ات)
رفتم لباسمو جمع کردم و یه لباس کیوت پوشیدم و رفتم بیرون
تهیونگ: ای خدااا چه کیوت شدیییی ( لپای ات رو میکشه )
ات: ایی دردم گرفت
تهیونگ: خب بریم دیگه ساک ها تو بده من بیارم
ات :نه خودم میارم
تهیونگ: مطمئنی
ات :اوهوم
(دو دقیقه بعد)
ات :تهیونگگگگگ کمکککککک وایییی چههه سنگیییینهههههه
تهیونگ: 😐😐
ات: کمممممککککککک کننننن
تهیونگ: هعییی بده
ات :حیحی بیا
تهیونگ: 😒😒
ات :نه دیگه اینجوری نکوووونننننن (روی نوک پاهاش وایساد لب تهیونگ رو بوسید)
تهیونگ :چقدر خوب بود 🤤🤤
تهیونگ: بیشتر
ات: بیشتر؟؟؟
که تهیونگ خودشو هم قد ات کرد و لباشو غنچه
تهیونگ :بوسم کن دیگه
ات: باشه (خنده)
تهیونگ: عه چرا نذاشتی بگم
ات: چرا نذاشتم بگی انگار خیلی دوست داری با کمر بند بیوفته دنبالمون
تهیونگ: باشه بابا برو لباس بپوش میخوایم بریم
ات: 😑😑
(ویو ات)
رفتم لباسمو جمع کردم و یه لباس کیوت پوشیدم و رفتم بیرون
تهیونگ: ای خدااا چه کیوت شدیییی ( لپای ات رو میکشه )
ات: ایی دردم گرفت
تهیونگ: خب بریم دیگه ساک ها تو بده من بیارم
ات :نه خودم میارم
تهیونگ: مطمئنی
ات :اوهوم
(دو دقیقه بعد)
ات :تهیونگگگگگ کمکککککک وایییی چههه سنگیییینهههههه
تهیونگ: 😐😐
ات: کمممممککککککک کننننن
تهیونگ: هعییی بده
ات :حیحی بیا
تهیونگ: 😒😒
ات :نه دیگه اینجوری نکوووونننننن (روی نوک پاهاش وایساد لب تهیونگ رو بوسید)
تهیونگ :چقدر خوب بود 🤤🤤
تهیونگ: بیشتر
ات: بیشتر؟؟؟
که تهیونگ خودشو هم قد ات کرد و لباشو غنچه
تهیونگ :بوسم کن دیگه
ات: باشه (خنده)
۱۶.۳k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.