خاکستر قلب
#خاکستر_قلب
#part_1
"۱۳ سپتامبر ۲۰۲۴"
#مرلین
امروز یکی از بهترین دقیقه هاییه که دارم تولدمه ولی برام مهم نیست بلکه زجر اوره ؛ خوشحالم چون پیش شارلوتم؛ شارلوت تنها دوست منه اون پدر و مادرش یکی از پولدار ترین افراد در تورنتو هستن ولی خانواده ما خیلی فقیر ما توی دانشگاه باهم آشنا شدیم توی رشته ی ریاضی ؛ مادر من مرده تنها چیزی که ازش جا مونده موهای منه چون تکه هایی از موهام طلاییه و این قشنگیشه ولی بدی ا'ش اینه که همه ی اینا خاکستری باقی میمونه با دیدنشون از قلبم نمیدونم اگه شارلوت نبود الان چند بار مرده بودم از کتک های پدرم یا خودکشی های مداوم یا از زخم زبان های مادر خوانده ا'م
¥ مرلین عزیز دلم
_ جانم؟
¥ ساعت ۱۲ بامداده همون موقعی که به دنیا اومدی
_ اوهوم
دوربین ا'ش رو روشن کرد و به سمتم گرفت
¥ چه حسی داری که کنار دریا با چند بطری شراب و یه کیک خوشمزه تولدتو جشن میگیریم؟
همیشه ازین کاراش خندم میگیره پس با صدای بلندی داد زدم
_ حس عالییییییی
لبخندی رو مهمونم کرد که مرحم تمام زخمام بود ، فیلم رو تموم کرد
¥ برات میفرستم
_ آفرین خب از چی شروع کنیم؟
¥ از کیک وانیلی که خودم برات انتخاب کردم که خیلی خوشمزست و یکم توش چیز میزای خوشمزه ی صورتی داره که اونم واسه خودمه
دوباره از حرف ا'ش خندم گرفت و با لبخند ملیحی جوابشو دادم
_ باشه باشه جناب
¥ آفرین
شروع کردیم کیک کوچک بود زود تموم شد
¥ خب نوبت شرابه
_ باشه
چشم به کیف چرمیه گرون صورتی ای که برام خریده بود و یک ساعت پیش توی کافه بهم داد افتاد لبخند ملیحی زدم و شروع کردیم به خوردن شراب هردومون ظرفیت بالایی داشتیم آنقدر خوردیم تا تموم شد
¥ بانو
_ بله جناب؟
¥ برسونمت؟
_ اوهوم
#part_1
"۱۳ سپتامبر ۲۰۲۴"
#مرلین
امروز یکی از بهترین دقیقه هاییه که دارم تولدمه ولی برام مهم نیست بلکه زجر اوره ؛ خوشحالم چون پیش شارلوتم؛ شارلوت تنها دوست منه اون پدر و مادرش یکی از پولدار ترین افراد در تورنتو هستن ولی خانواده ما خیلی فقیر ما توی دانشگاه باهم آشنا شدیم توی رشته ی ریاضی ؛ مادر من مرده تنها چیزی که ازش جا مونده موهای منه چون تکه هایی از موهام طلاییه و این قشنگیشه ولی بدی ا'ش اینه که همه ی اینا خاکستری باقی میمونه با دیدنشون از قلبم نمیدونم اگه شارلوت نبود الان چند بار مرده بودم از کتک های پدرم یا خودکشی های مداوم یا از زخم زبان های مادر خوانده ا'م
¥ مرلین عزیز دلم
_ جانم؟
¥ ساعت ۱۲ بامداده همون موقعی که به دنیا اومدی
_ اوهوم
دوربین ا'ش رو روشن کرد و به سمتم گرفت
¥ چه حسی داری که کنار دریا با چند بطری شراب و یه کیک خوشمزه تولدتو جشن میگیریم؟
همیشه ازین کاراش خندم میگیره پس با صدای بلندی داد زدم
_ حس عالییییییی
لبخندی رو مهمونم کرد که مرحم تمام زخمام بود ، فیلم رو تموم کرد
¥ برات میفرستم
_ آفرین خب از چی شروع کنیم؟
¥ از کیک وانیلی که خودم برات انتخاب کردم که خیلی خوشمزست و یکم توش چیز میزای خوشمزه ی صورتی داره که اونم واسه خودمه
دوباره از حرف ا'ش خندم گرفت و با لبخند ملیحی جوابشو دادم
_ باشه باشه جناب
¥ آفرین
شروع کردیم کیک کوچک بود زود تموم شد
¥ خب نوبت شرابه
_ باشه
چشم به کیف چرمیه گرون صورتی ای که برام خریده بود و یک ساعت پیش توی کافه بهم داد افتاد لبخند ملیحی زدم و شروع کردیم به خوردن شراب هردومون ظرفیت بالایی داشتیم آنقدر خوردیم تا تموم شد
¥ بانو
_ بله جناب؟
¥ برسونمت؟
_ اوهوم
۱.۳k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.