خاکستر قلب
#خاکستر_قلب
#part_3
پدرش شروع کرد حرف زدن
پدر مرلین : نه که تو خودت هرشب زیر یکی نیستی ! الان ساعت یکه شبه هیچی نمیگم هار شدی؟
-امروز تولدم بود ، برات متاسفم که حتی روز تولدم رو نمیدونی ؛ کاش ، ایکاش تو به جای مادر مرده بودی
پدر مرلین: دختره ی عوضی حرف دهنتو بفهم
-من فقط امروز بیرون بودم ؛ فقط امروز تولدم بود ! همونم باید کوفتم کنی ؟ اره منو بفروش حتی اگه برم با اون حتی اگه مجبور شم کاری انجام بدم که خودم نمیخام؛ میارزه به اینکه تو این خونه ی فاکی بمونم
پدره مرلین پاشد خواست سیلی محکمی به مرلین بزنه خاست دستشو بلند کنه ؛ مرلین بیچاره چشماشو بست و آماده ی سیلی شد ؛ پدر مرلین دستش رو بلند کرد تا خواست نزدیک مرلین بیار با چیز محکمی برخورد کرد
+ اون دیگه ماله منه حق نداری بهش دست بزنی
پدر مرلین : اما باید تنبیه شه این دختر هار شده ارباب
+ رو حرف من حرف میزنی؟
پدر مرلین دستش رو کشید و ادای احترام کرد
پدر مرلین : معذرت میخام ارباب لطفا من رو ببخشین
+ وسایلاتو جمع کن باید بریم
مرلین با بی میلی و اشکی که بزوری نگهش داشته بود به سمت اتاقش روانه شد رفت تا وسایلش رو برداره چی میتونست برداره؟ چیز خاصی داشت؟ نه فقط چند تا چیز شامل از گیتار مادرش؛ موبایل ا'ش و هدیه هایی که شارلوت بهش داده بود ؛ فقط به ذهنش رسید زنگ بزنه شارلوت ؛ شارلوت با یک بوق نخورده جواب مرلین رو داد
¥ جانم؟
مرلین فقط نیاز بود صدای شارلوت رو بشنوه تا به گریه بیوفته با گریه جوابه شارلوت رو داد
-پدرم
مرلین کمی مکث کرد
¥ پدرت چی؟ دوباره کتکت زده؟
- نه ؛ اون من رو فروخت
¥ چی؟
گریه مرلین بیشتر از قبل شد ولی ادامه داد
- نمیدونم چیکار کنم شارلوت
¥ من کنارتم مرلین؛ ولی نمیدونم چطور کمکت کنم ؛ من خیلی دوست دارم اما نمیتونم تورو از دستش نجات بدم؛ اون سرپرست قانونیت شده
حال شارلوت گرفته شد ! اون عاشق مرلین بود اما نمیتونست بهش بگه چون فکر میکرد مرلین فقط اون رو به عنوان دوستش میبینه؛ فکر میکرد ممکنه این اونهارو جدا کنه ، شارلوت درست فکر میکرد که مرلین اون رو به عنوان دوستش میبینه ! چون خوده مرلین هم تاکید بر این داشت که از هرچی دختر و پسر که با همن چندش بازیه و بشدت از دوست پسر بدش میاد
-من ، من باید برم شارلوت ؛ امیدوارم این آخرین خداحافظیمون نباشه
مرلین قطع کرد و گوشیش رو سایلنت کرد ساک جمع شده خودش رو برداشت و به سمت جیمین روانه شد
#part_3
پدرش شروع کرد حرف زدن
پدر مرلین : نه که تو خودت هرشب زیر یکی نیستی ! الان ساعت یکه شبه هیچی نمیگم هار شدی؟
-امروز تولدم بود ، برات متاسفم که حتی روز تولدم رو نمیدونی ؛ کاش ، ایکاش تو به جای مادر مرده بودی
پدر مرلین: دختره ی عوضی حرف دهنتو بفهم
-من فقط امروز بیرون بودم ؛ فقط امروز تولدم بود ! همونم باید کوفتم کنی ؟ اره منو بفروش حتی اگه برم با اون حتی اگه مجبور شم کاری انجام بدم که خودم نمیخام؛ میارزه به اینکه تو این خونه ی فاکی بمونم
پدره مرلین پاشد خواست سیلی محکمی به مرلین بزنه خاست دستشو بلند کنه ؛ مرلین بیچاره چشماشو بست و آماده ی سیلی شد ؛ پدر مرلین دستش رو بلند کرد تا خواست نزدیک مرلین بیار با چیز محکمی برخورد کرد
+ اون دیگه ماله منه حق نداری بهش دست بزنی
پدر مرلین : اما باید تنبیه شه این دختر هار شده ارباب
+ رو حرف من حرف میزنی؟
پدر مرلین دستش رو کشید و ادای احترام کرد
پدر مرلین : معذرت میخام ارباب لطفا من رو ببخشین
+ وسایلاتو جمع کن باید بریم
مرلین با بی میلی و اشکی که بزوری نگهش داشته بود به سمت اتاقش روانه شد رفت تا وسایلش رو برداره چی میتونست برداره؟ چیز خاصی داشت؟ نه فقط چند تا چیز شامل از گیتار مادرش؛ موبایل ا'ش و هدیه هایی که شارلوت بهش داده بود ؛ فقط به ذهنش رسید زنگ بزنه شارلوت ؛ شارلوت با یک بوق نخورده جواب مرلین رو داد
¥ جانم؟
مرلین فقط نیاز بود صدای شارلوت رو بشنوه تا به گریه بیوفته با گریه جوابه شارلوت رو داد
-پدرم
مرلین کمی مکث کرد
¥ پدرت چی؟ دوباره کتکت زده؟
- نه ؛ اون من رو فروخت
¥ چی؟
گریه مرلین بیشتر از قبل شد ولی ادامه داد
- نمیدونم چیکار کنم شارلوت
¥ من کنارتم مرلین؛ ولی نمیدونم چطور کمکت کنم ؛ من خیلی دوست دارم اما نمیتونم تورو از دستش نجات بدم؛ اون سرپرست قانونیت شده
حال شارلوت گرفته شد ! اون عاشق مرلین بود اما نمیتونست بهش بگه چون فکر میکرد مرلین فقط اون رو به عنوان دوستش میبینه؛ فکر میکرد ممکنه این اونهارو جدا کنه ، شارلوت درست فکر میکرد که مرلین اون رو به عنوان دوستش میبینه ! چون خوده مرلین هم تاکید بر این داشت که از هرچی دختر و پسر که با همن چندش بازیه و بشدت از دوست پسر بدش میاد
-من ، من باید برم شارلوت ؛ امیدوارم این آخرین خداحافظیمون نباشه
مرلین قطع کرد و گوشیش رو سایلنت کرد ساک جمع شده خودش رو برداشت و به سمت جیمین روانه شد
۳۷۶
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.