اسم عشق یک مافیا
اسم عشق یک مافیا
۷۵
ویو: گوک سریع رونا بغل کرد هان وقتی متوجه قضیه شد سریع همراه
گوک سو رونا به بیمارستان رسوند رونا گذاشتن رو تخت و دکتر بالای
سرش رفت
هان: قضیه چیه
گوک سو: من دوستش هستم .....بهش زنگ زدم که حالش به پرسم نفس
نفس زنان بهم گفت کمک منم خودم بهش رسوندم
هان: ممنون که کمک کردی
گوک سو: خواهش میکنم....رونا دوست منه براش هر کاری می کنم
سوجون و پارک سریع وارد بیمارستان شدن هان تمام ماجرا براشون
تعریف کرد عمو رونا وقتی تمام ماجرا فهمید خودش مقصر می دونست
و از ترس از دست دادن رونا دیوونه شد سوجون که فقط مثل ابر بهار اشک
می ریخت هان جونگ کوک خبر کرد جونگ کوک به ده مین نکشیده خودش
رسوند و با نفس نفس زدن حال رونا می پرسید سوجون با عصبانیت بلند شد و
مشتی به دهن جئون زد حرکتی نمیکرد جونگ کوک فقط اشک میریخت شاید
حقش بود نباید اینجوری رفتار میکرد رونا فقط یه دختر بچه بود که توان
هیچیو نداشت در میان این همه بَل بشو دکتر وارد شد و با لحن کاملاً عادی شروع
به صحبت کردن کرد سوجون اشکاشو پاک کرد و به دکتر زل زد
دکتر: بخاطر شوکی بهش وارد شد حالشون بد شده .....چیز زیاد مهمی نیست
ولی باید مراقب باشید..... دفعه بعد این جواب نمی گیرد پس مراقب باشید
سوجون: ممنون
دکتر : راستی بیمار بیدار و فقط اسم یک نفر میگه گریه می کنه و بهش
فحش می ده انگار طرف عصبانیش کرده ( خنده )
سوجون: اسم کیه
دکتر: آها اسم یکی به اسم جونگ کوک....بیمار گفت خانواده برن خونه
خودش اوکی شد میاد
سوجون: نمیشه میشه ببینیمش
دکتر : باید از خودشون پرسید
جونگ کوک:..............................
۷۵
ویو: گوک سریع رونا بغل کرد هان وقتی متوجه قضیه شد سریع همراه
گوک سو رونا به بیمارستان رسوند رونا گذاشتن رو تخت و دکتر بالای
سرش رفت
هان: قضیه چیه
گوک سو: من دوستش هستم .....بهش زنگ زدم که حالش به پرسم نفس
نفس زنان بهم گفت کمک منم خودم بهش رسوندم
هان: ممنون که کمک کردی
گوک سو: خواهش میکنم....رونا دوست منه براش هر کاری می کنم
سوجون و پارک سریع وارد بیمارستان شدن هان تمام ماجرا براشون
تعریف کرد عمو رونا وقتی تمام ماجرا فهمید خودش مقصر می دونست
و از ترس از دست دادن رونا دیوونه شد سوجون که فقط مثل ابر بهار اشک
می ریخت هان جونگ کوک خبر کرد جونگ کوک به ده مین نکشیده خودش
رسوند و با نفس نفس زدن حال رونا می پرسید سوجون با عصبانیت بلند شد و
مشتی به دهن جئون زد حرکتی نمیکرد جونگ کوک فقط اشک میریخت شاید
حقش بود نباید اینجوری رفتار میکرد رونا فقط یه دختر بچه بود که توان
هیچیو نداشت در میان این همه بَل بشو دکتر وارد شد و با لحن کاملاً عادی شروع
به صحبت کردن کرد سوجون اشکاشو پاک کرد و به دکتر زل زد
دکتر: بخاطر شوکی بهش وارد شد حالشون بد شده .....چیز زیاد مهمی نیست
ولی باید مراقب باشید..... دفعه بعد این جواب نمی گیرد پس مراقب باشید
سوجون: ممنون
دکتر : راستی بیمار بیدار و فقط اسم یک نفر میگه گریه می کنه و بهش
فحش می ده انگار طرف عصبانیش کرده ( خنده )
سوجون: اسم کیه
دکتر: آها اسم یکی به اسم جونگ کوک....بیمار گفت خانواده برن خونه
خودش اوکی شد میاد
سوجون: نمیشه میشه ببینیمش
دکتر : باید از خودشون پرسید
جونگ کوک:..............................
- ۱۰.۹k
- ۱۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط