شُدم مُرتَد به قربانگاهِ رویت
شُدم مُرتَد به قربانگاهِ رویت
زِجان دل داده ام بر های وهویت
دو جامت می برم هر شب بخانه
بنوشم از خُمِ ، خُم ریزِ جویت
درون جامِ اول باده ریزم
ولی آن دومی آرم به کویت
کشم پا بر دل تاریکه ی شب
بگیرم جامِ لرزان را به سویت
که تا شاید بریزی قطره ای می
وزان لبهای سُرخِ چون هلویت
زِجان دل داده ام بر های وهویت
دو جامت می برم هر شب بخانه
بنوشم از خُمِ ، خُم ریزِ جویت
درون جامِ اول باده ریزم
ولی آن دومی آرم به کویت
کشم پا بر دل تاریکه ی شب
بگیرم جامِ لرزان را به سویت
که تا شاید بریزی قطره ای می
وزان لبهای سُرخِ چون هلویت
۱.۴k
۰۱ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.