کاری میکنم که این صورت نازش افسرده بشه

کاری میکنم که این صورت نازش افسرده بشه
ویو کوک
بعد پیام یه فیلم فرستاد دخترم به تخت بسته شده بود و بیهوش بود رفت سمتش و چاقو رو برداشت و یه خراش متوسط رو صورتش زد بعد حرف زد
مرد وایی صورتش من نکردما
و بعد اون ور صورتش و خط انداخت
مرد وای چقدر خون
بعد خونشو برداشت و مالید به لب دخترم
بابا بمیره برات شاهدختم نجاتت میدم
بهش پیام دادم
دختراتو زنده میخوای دخترمو برام بیار
جواب داد
باشه فردا تنها بیا با دخترام منم دخترتو میارم
پیام دادم
فقط یکیشون....
جواب
چی چیشدههه
پیام دادم
اما بر اثر بیماری مرد
جواب
دخترمو ازم گرفتییی 😭
پیام دادم
دوتا دختراتو میخوای یا نه
جواب
باشه فردا بیا
پیام دادم
خدافظ
و بعد گوشیو پرت کردم رفتم سمت اتاق برده ها رفتم و دیدم آماندا و اگنس دارن گریه میکنن
کوک بیاین بیرون عربده
اگنس ایندفعه میخوای کدوممونو بکشی بی رحم
کوک پدرتون داره میاد دنبالتون
اگنس واقعا
کوک اره
که یهو نانسی اومد
نانسی پس ما چییی
کوک شما همینجا میمیرین پوزخند
نانسی عصبانی ازت متنفرم
که سیلی زدم تو گوشش
کوک گمشو تو سرجات
نانسی چ..چشم شوک و گریه
کوک اگنس و آماندا بیاین دنبالم
رفتم و اومدن دنبالم
و بردمشون تو یه اتاق
کوک فعلا اینجا بمونین فردا میرین خونتون
دوقلو باشه
و بعد رفتم بیرون و تو اتاق ات در باز بود پشت واستادم و گوش کردم آت داشت گریه میکرد
ات شاهدخت من الان عین قبلنای خودم شکنجه میشه اونم بخاطر پدرش که شکنجه گر من بود چرا باید بابای شاهدختم مافیا باشه و بچه هارو برده کنه بی رحم بودن تا کی

رفتم تو و بغلش کردم
کوک عزیزم فردا شاهدختتو میبینی
ات ت..تو شنیدی.
کوک نه چیو

نمی‌خواستم معذب بشه

ات ه..هیچی
کوک باشه من میرم
ات خدافظ عزیزم
فردا
دیدگاه ها (۲)

فردا ویو کوکسر قرار بودم اگنس و آماندا تو دستام و پدرش اومد ...

مرد بدو بریم کلی کار داری جسیکا تولوخدا عمو بزال خدافظی کنمم...

ویو کوکبه بادیگارد گفتم که مارو ببره بیمارستان و رسیدیم شاهد...

ویو کوکبه بادیگارد گفتم که مارو ببره بیمارستان و رسیدیم شاهد...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟑عشق مافیاویو جونگ کوک از خونه اومدم بیرون رفتم به کافه...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

پارت ۱۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط