فیک اما من عاشقتم
فیک : اما من عاشقتم!
پارت ۲
ویو بنده
بعد از شام جیمین و کوک هر کدوم رفتن خونه هاشون و چند روز درگیر نقشه بودن
پرش زمانی به دوهفته بعد
تهیونگ : الو یونگی ساعت چند باید برای محموله ها بریم ؟
یونگی : سلام خوبم تو خوبی منم خوبم مرسی منم عالیم
تهیونگ : زهرمار (توجه داشته باشید این فقط یه فیکه و کاملا غیر واقعیه😊) الان وقت مسخره بازیه بهت میگم ساعت چند بریم محموله ها رو بگیریم ؟
یونگی : هوففف ساعت دو و نیم شب
تهیونگ : اوک ...بای
ویو ته
امروز ساعت صبح از خواب بلند شدم یه حموم ۱۵ مینی کردم اومدم بیرون صبحانه خوردم کت و شلوارم و پوشیدم ادکلن تلخمو زدم و از خونه بیرون رفتم ساعت هشت و نیم بود رسیدم شرکت (تهیونگ بجز اینکه مافیاست یه شرکت داره البته با اسم جعلی که پلیسا نشناسنش و جلوی دوربین همیشه با ماسک و کلاهه ) مثل هروز گذشت ساعت شیش و نیم بود که از شرکت بیرون زدم رفتم عمارتم غذا سفارش دادم خوردم و بعد خوابیدم ......
ویو بنده
تیهونگ گوشیش رو روی ساعت ۱ تنظیم کرده بود که بعد از پنج ساعت صدای آلارم بیدارش کرد
بیدار شد و رفت دستشویی بعد از عملیات اومد و آماده شد و رفت سمت عمارت یونگی
تهیونگ: یونگیییی (داد)
رفت داخل اتاقش
تهیونگ: هعییی بیدار شوووووو(داد ، کلافه)
یونگی : ها چیه جنگ شده(گیج ) (بدبخت😂)
تهیونگ : بلند شو ساعت ۱:۵۰ دقیقه ست
یونگی : هااا باشه باشه
ویو راوی
یونگی بلند شد و آماده شد باهام رفتن سمت جایی که میخوان محموله ها رو بگیرن
بریم پیش جیمین و کوک 🌝🌚
جیمین : کوککککک بیا بیا اینو ببین
کوک : ها چیو (توجه کوک و جیمین سرِ شیفتن) ......بدو حرکت کن بریم ده نفر دیگه رو هم بگو ببریم
جیمین : اوک
بعد از اینکه کارا رو راست و ریس کردن بعد از ۵ مین حرکت کردن
ویو ادمین(خودم🌚)
بعد از اینکه رسیدن همه پلیسا دورشون و محاصره کردن که یهو ووو
بیا پایین
بیا پایین
بیا پایین
گول خوردی حیح😂😂😂
پارت ۲
ویو بنده
بعد از شام جیمین و کوک هر کدوم رفتن خونه هاشون و چند روز درگیر نقشه بودن
پرش زمانی به دوهفته بعد
تهیونگ : الو یونگی ساعت چند باید برای محموله ها بریم ؟
یونگی : سلام خوبم تو خوبی منم خوبم مرسی منم عالیم
تهیونگ : زهرمار (توجه داشته باشید این فقط یه فیکه و کاملا غیر واقعیه😊) الان وقت مسخره بازیه بهت میگم ساعت چند بریم محموله ها رو بگیریم ؟
یونگی : هوففف ساعت دو و نیم شب
تهیونگ : اوک ...بای
ویو ته
امروز ساعت صبح از خواب بلند شدم یه حموم ۱۵ مینی کردم اومدم بیرون صبحانه خوردم کت و شلوارم و پوشیدم ادکلن تلخمو زدم و از خونه بیرون رفتم ساعت هشت و نیم بود رسیدم شرکت (تهیونگ بجز اینکه مافیاست یه شرکت داره البته با اسم جعلی که پلیسا نشناسنش و جلوی دوربین همیشه با ماسک و کلاهه ) مثل هروز گذشت ساعت شیش و نیم بود که از شرکت بیرون زدم رفتم عمارتم غذا سفارش دادم خوردم و بعد خوابیدم ......
ویو بنده
تیهونگ گوشیش رو روی ساعت ۱ تنظیم کرده بود که بعد از پنج ساعت صدای آلارم بیدارش کرد
بیدار شد و رفت دستشویی بعد از عملیات اومد و آماده شد و رفت سمت عمارت یونگی
تهیونگ: یونگیییی (داد)
رفت داخل اتاقش
تهیونگ: هعییی بیدار شوووووو(داد ، کلافه)
یونگی : ها چیه جنگ شده(گیج ) (بدبخت😂)
تهیونگ : بلند شو ساعت ۱:۵۰ دقیقه ست
یونگی : هااا باشه باشه
ویو راوی
یونگی بلند شد و آماده شد باهام رفتن سمت جایی که میخوان محموله ها رو بگیرن
بریم پیش جیمین و کوک 🌝🌚
جیمین : کوککککک بیا بیا اینو ببین
کوک : ها چیو (توجه کوک و جیمین سرِ شیفتن) ......بدو حرکت کن بریم ده نفر دیگه رو هم بگو ببریم
جیمین : اوک
بعد از اینکه کارا رو راست و ریس کردن بعد از ۵ مین حرکت کردن
ویو ادمین(خودم🌚)
بعد از اینکه رسیدن همه پلیسا دورشون و محاصره کردن که یهو ووو
بیا پایین
بیا پایین
بیا پایین
گول خوردی حیح😂😂😂
- ۱۴۲
- ۲۱ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط