تو خندیدی

تو خندیدی
وزمان از شوق
اندکی درنگ کردو
بعد ها مردمانی
او را یلدا خواندند!

#ملیح_م
دیدگاه ها (۱)

به چند سال بعد فکرمیکنم به لحظه ای که کنارهم دوست داشتنمون ر...

این اولین پاییزی بود که روی برگ ها با شوق ولذت بی وصف قدم نز...

چمدان چرمی کوچکش در کنار تخت جا خوش کرده بود و خودش نیز در ک...

آن قسمتی از شروع صبحرا دوست دارمكه بايد به تو فكر كرد...#امی...

«از کوچه که پیچیدی...»بارون تازه بند اومده بود. کوچه‌ها هنوز...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

3پارتی کوکی: وقتی روت حساسه و میدزدنت{پارت1}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط