#زیباترین_عشق
#پارت_6۶
ارسلان _ولم کنید ولم کنید لعنتیا من باید برم ولم کنیدددد
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚓🚓🚓🚓🚓🚓🚓🚓
Doğu Durağı
ایست
Eller yukarı.
دستا بالا
Hadi, bırak gitsin.
یالا ولش کنید
کرم _Paçayı sıyır.
فرار کنیددد
Eastet
ایست
ارسلان _اینقد منو زده بودن چشام وا نمیشد
فقط فهمیدم پلیسا اومدن و ب یکی شلیک شد
و منم چشامو بستم از درد 💔
2ساعت بعد⭕️
فرید _خداروشکر ارسلان بلند شو بابا
پسره تم پرورده
بلند شو
ارسلان _آروم آروم پلک زدم یکم ب خودم اومدم دکترو نگاه کردمو سریع از جام بلند شدم
فرید _چیشد یهوو!
ارسلان _دیانا دیانا دیانا کجاس اتاقشه؟
فرید_نه راستش نیست
ارسلان _چی گفتی
فرید _متاسفانه ممد.......
ارسلان _نههه من نمیزارم ببرتش من نمیزارم
سرمو از دستم کندم با اینکه بدنم درد داشت ولی امیدمو از دست ندادم
رفتم اتاق دیانا نبود نههه! چشم خورد به عکسه دیانا
ک دسته خودم بود جاش گذاشته بودن اتاقش رفتم سمتش و یادم افتاد یادم افتاد ک من و دیانا عاشق هم بودیم همه چیو یادم افتاد!
باوزش سخت بود واقعا حالم مقائد نبود تعادلم از دست دادمو افتادم و داد بلندی زدم دیانا اااا
و عکسشو گذاشتم رو قلبم
من باعث زجر کشیدنت شدم من!
من اشغال دیانا
یکم به خودم اومدم بلند شدم
من باید نزارم دیانا و ببرن من نمیزارم من نمیزارم
پشت عکسه دیانا نوشته دیگه ای بود
نزار منو ببره!کمکم کن حتی اگه دوسم نداری
ممد اشغال اون عوضی بلاهارد سر مت آورد به دیانا گفته دوسش ندارم خداا آخه من چرا باید اینقد بدبخت باشم
ک یه ستاره تو آسمونم داشتم ک الانم دیگه نیست و داره از دستم میره
الان کجا برم دنبالش آخه
خدا کمکم کن
دیدم صدای پیامکی اومد گوشی رو اونجا دیدم رفتم سراغش
Merhaba, neden saat 10:00'da Sınırda Avrupa'ya gitmedin?
سلام اگه تا ساعت 10 نرسی لب مرز امیدی ب رفتن به اروپا نداشته باش
ارسلان _اینجا چی نوشته، این گوشی مال دیانا نیس ازش معلومه شاید شاید برای ممده اره اره سریع از اتاق زدم بیرون و رفتم سمت دکتر
اینجا چی نوشته دکتر
فرید _چطور
ارسلان _زود بگوو
فرید _نوشته
سلام اگه تا ساعت 10 نرسی لب مرز امیدی ب رفتن به اروپا نداشته باش
ارسلان _ولی نههه
و بدو بدو رفتم
فرید _کجا میری؟
ارسلان
نکنه این مال ممده و..... باید برم اداره پلیس
ارسلان _با دویدن رفتم سمت یه ماشینی.
وایسا ترو خدا وایسا
اقا_Efendim, siz kimsiniz?
ارسلان_İran ve Türkiye sınırlarına gidiyorum.
میخوام برم مرز ترکیه و اروپا به زور اینو با من و من گفتم آخه یکم یادم بود فقط
تو جیبم پول زیادی نبود این اقاعم نمیرفت به فرید زنگ زدم
و فرید با مبشینس اومدو ماشینشو گرفتمو رفتم و گاز دادم فقط گاز و فقط گاز اسنقدی ک نزدیک بود ب ماشینا بزنم
دیانا _چشامو آروم باز کردم دیدم
عسل _بیدار شد دوباره
دیانا _میخواست دوباره تو دهانم قرص بزاره ک دستشو پیچوندم و دستشو کشید کنار و ایی گفت
ممد_دیانا چیکار میکنی
بخوابی بهتره هم برای خودت هم برای ما
دیانا _ممد یه لحظه پیاده میشی
ممد _چرا
دیانا _کارت دارم
ممد _باید سریع بریم برسیم لب مرز
دیانا _ترو خدا ممد
ممد _نمیشه بس کن
دیانا _🥺🥺🥺😭😭😭
#پارت_6۶
ارسلان _ولم کنید ولم کنید لعنتیا من باید برم ولم کنیدددد
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚓🚓🚓🚓🚓🚓🚓🚓
Doğu Durağı
ایست
Eller yukarı.
دستا بالا
Hadi, bırak gitsin.
یالا ولش کنید
کرم _Paçayı sıyır.
فرار کنیددد
Eastet
ایست
ارسلان _اینقد منو زده بودن چشام وا نمیشد
فقط فهمیدم پلیسا اومدن و ب یکی شلیک شد
و منم چشامو بستم از درد 💔
2ساعت بعد⭕️
فرید _خداروشکر ارسلان بلند شو بابا
پسره تم پرورده
بلند شو
ارسلان _آروم آروم پلک زدم یکم ب خودم اومدم دکترو نگاه کردمو سریع از جام بلند شدم
فرید _چیشد یهوو!
ارسلان _دیانا دیانا دیانا کجاس اتاقشه؟
فرید_نه راستش نیست
ارسلان _چی گفتی
فرید _متاسفانه ممد.......
ارسلان _نههه من نمیزارم ببرتش من نمیزارم
سرمو از دستم کندم با اینکه بدنم درد داشت ولی امیدمو از دست ندادم
رفتم اتاق دیانا نبود نههه! چشم خورد به عکسه دیانا
ک دسته خودم بود جاش گذاشته بودن اتاقش رفتم سمتش و یادم افتاد یادم افتاد ک من و دیانا عاشق هم بودیم همه چیو یادم افتاد!
باوزش سخت بود واقعا حالم مقائد نبود تعادلم از دست دادمو افتادم و داد بلندی زدم دیانا اااا
و عکسشو گذاشتم رو قلبم
من باعث زجر کشیدنت شدم من!
من اشغال دیانا
یکم به خودم اومدم بلند شدم
من باید نزارم دیانا و ببرن من نمیزارم من نمیزارم
پشت عکسه دیانا نوشته دیگه ای بود
نزار منو ببره!کمکم کن حتی اگه دوسم نداری
ممد اشغال اون عوضی بلاهارد سر مت آورد به دیانا گفته دوسش ندارم خداا آخه من چرا باید اینقد بدبخت باشم
ک یه ستاره تو آسمونم داشتم ک الانم دیگه نیست و داره از دستم میره
الان کجا برم دنبالش آخه
خدا کمکم کن
دیدم صدای پیامکی اومد گوشی رو اونجا دیدم رفتم سراغش
Merhaba, neden saat 10:00'da Sınırda Avrupa'ya gitmedin?
سلام اگه تا ساعت 10 نرسی لب مرز امیدی ب رفتن به اروپا نداشته باش
ارسلان _اینجا چی نوشته، این گوشی مال دیانا نیس ازش معلومه شاید شاید برای ممده اره اره سریع از اتاق زدم بیرون و رفتم سمت دکتر
اینجا چی نوشته دکتر
فرید _چطور
ارسلان _زود بگوو
فرید _نوشته
سلام اگه تا ساعت 10 نرسی لب مرز امیدی ب رفتن به اروپا نداشته باش
ارسلان _ولی نههه
و بدو بدو رفتم
فرید _کجا میری؟
ارسلان
نکنه این مال ممده و..... باید برم اداره پلیس
ارسلان _با دویدن رفتم سمت یه ماشینی.
وایسا ترو خدا وایسا
اقا_Efendim, siz kimsiniz?
ارسلان_İran ve Türkiye sınırlarına gidiyorum.
میخوام برم مرز ترکیه و اروپا به زور اینو با من و من گفتم آخه یکم یادم بود فقط
تو جیبم پول زیادی نبود این اقاعم نمیرفت به فرید زنگ زدم
و فرید با مبشینس اومدو ماشینشو گرفتمو رفتم و گاز دادم فقط گاز و فقط گاز اسنقدی ک نزدیک بود ب ماشینا بزنم
دیانا _چشامو آروم باز کردم دیدم
عسل _بیدار شد دوباره
دیانا _میخواست دوباره تو دهانم قرص بزاره ک دستشو پیچوندم و دستشو کشید کنار و ایی گفت
ممد_دیانا چیکار میکنی
بخوابی بهتره هم برای خودت هم برای ما
دیانا _ممد یه لحظه پیاده میشی
ممد _چرا
دیانا _کارت دارم
ممد _باید سریع بریم برسیم لب مرز
دیانا _ترو خدا ممد
ممد _نمیشه بس کن
دیانا _🥺🥺🥺😭😭😭
- ۱۳.۲k
- ۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط