smile
smile
part15
ا/ت: دیشب فراموش کن
کوک: من فراموشش نمیکنم تا برات توضیح ندادم
ا/ت: توضیح بده میخوام برم خونه
کوک: باشه سریع میگم بدون همه این چیزایی که گفتم فقط چون خیلی نوشیدنی خورده بودم گفتم وگرنه اینجوری نیست من ازت خوشم نمیاد
ا/ت: من که نگفتم ازم خوشت میاد یانه؟
کوک: من گفتم که بدونی فقط خواستم همینو بگم ک اینکه دیشب هم فراموش کن فک کن اصلا نبوده
ا/ت: بورا بیا بریم خونه
بورا: بریم
منو بورا تو راه خونه بودیم
بورا: چرا گفتی من بیام خونتون
ا/ت: نمیخواستم با این پسره حرف بزنم
بورا: چرا؟
ا/ت: بریم خونه بهت توضیح میدم
نیم ساعت بعد
بورا: 😂
ا/ت: چرا میخندی؟
بورا: یعنی پسره گفته ازت خوشش میاد
ا/ت:اره خنده نداره نخند
بورا: باشه نمیخندم الان اومد بهت گفت که ازت خوشش نمیاد
ا/ت: اره نمیدونم چرا احساس میکنم
یکی ردم کرده با اینکه من درخواست ندادم
بورا:دوسش داری؟
ا/ت: ها نه
بورا: پس چرا احساس میکنی که ردت کرده
ا/ت: نمیدونم تو خودت میدونی که من با کاران قرار میزارم
بورا اومد نزدیکم
بورا: نمیدونم چرا احساس میکنم وقعا دوسش داری
ا/ت: ولش کن حرفشو نزن دیگه مهم نیست او دوست میجونه
بورا:باشه
ا/ت: ولی یکم یجوریم یعنی واقعا دوسش دارم؟
بورا: اره چون از فکرش در نمیای
میجون: ا/ت
ا/ت: بله؟
میجون: بورا تو اینجا چیکار میکنی
ا/ت: من اوردمش
میجون: بورا اگه میای تا بریم بیرون
بورا: میخوام پیش ا/ت بمونم
میجون: باشه خب من میرم بیرون پیش جونگکوک میشناسیش که دوستمه
بورا: اره میشناسم خب برو
ا/ت: من حتی نمیتونم اسمشو درست تلفظ کنم چطور شده که دوسش دارم
بورا: پس داری؟
ا/ت: فک کنم اره چون وقتی اسمشو میشنوم قلبم میلرزه ولی نمیخوام داشته باشم چون من با کاران قرار میزارم
بورا: ببین عزیزم هرکاری خودت میخوای بکن من پشتتم
ا/ت: مرسی که هستی پیشم
بورا: مامانم پیام داد گفت برم ولی اگه میخوای پیشت باشم
ا/ت: نه عزیزم برو
بورا: باشه خدافظ
ا/ت: خدافظ
#فیک
#سناریو
part15
ا/ت: دیشب فراموش کن
کوک: من فراموشش نمیکنم تا برات توضیح ندادم
ا/ت: توضیح بده میخوام برم خونه
کوک: باشه سریع میگم بدون همه این چیزایی که گفتم فقط چون خیلی نوشیدنی خورده بودم گفتم وگرنه اینجوری نیست من ازت خوشم نمیاد
ا/ت: من که نگفتم ازم خوشت میاد یانه؟
کوک: من گفتم که بدونی فقط خواستم همینو بگم ک اینکه دیشب هم فراموش کن فک کن اصلا نبوده
ا/ت: بورا بیا بریم خونه
بورا: بریم
منو بورا تو راه خونه بودیم
بورا: چرا گفتی من بیام خونتون
ا/ت: نمیخواستم با این پسره حرف بزنم
بورا: چرا؟
ا/ت: بریم خونه بهت توضیح میدم
نیم ساعت بعد
بورا: 😂
ا/ت: چرا میخندی؟
بورا: یعنی پسره گفته ازت خوشش میاد
ا/ت:اره خنده نداره نخند
بورا: باشه نمیخندم الان اومد بهت گفت که ازت خوشش نمیاد
ا/ت: اره نمیدونم چرا احساس میکنم
یکی ردم کرده با اینکه من درخواست ندادم
بورا:دوسش داری؟
ا/ت: ها نه
بورا: پس چرا احساس میکنی که ردت کرده
ا/ت: نمیدونم تو خودت میدونی که من با کاران قرار میزارم
بورا اومد نزدیکم
بورا: نمیدونم چرا احساس میکنم وقعا دوسش داری
ا/ت: ولش کن حرفشو نزن دیگه مهم نیست او دوست میجونه
بورا:باشه
ا/ت: ولی یکم یجوریم یعنی واقعا دوسش دارم؟
بورا: اره چون از فکرش در نمیای
میجون: ا/ت
ا/ت: بله؟
میجون: بورا تو اینجا چیکار میکنی
ا/ت: من اوردمش
میجون: بورا اگه میای تا بریم بیرون
بورا: میخوام پیش ا/ت بمونم
میجون: باشه خب من میرم بیرون پیش جونگکوک میشناسیش که دوستمه
بورا: اره میشناسم خب برو
ا/ت: من حتی نمیتونم اسمشو درست تلفظ کنم چطور شده که دوسش دارم
بورا: پس داری؟
ا/ت: فک کنم اره چون وقتی اسمشو میشنوم قلبم میلرزه ولی نمیخوام داشته باشم چون من با کاران قرار میزارم
بورا: ببین عزیزم هرکاری خودت میخوای بکن من پشتتم
ا/ت: مرسی که هستی پیشم
بورا: مامانم پیام داد گفت برم ولی اگه میخوای پیشت باشم
ا/ت: نه عزیزم برو
بورا: باشه خدافظ
ا/ت: خدافظ
#فیک
#سناریو
۲۳.۶k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.