وقتی پسرخالته و تنهاتوی خونه میمونید
#وقتی_پسرخالته_و_تنهاتوی_خونه_میمونید
· · ───────────── · ·
کوک: خااله گشنمههه
مامانم رفت جلو لپشو کشیدو گفت
مامان ا.ت: اوخییی پسررر خوجمل منگشنشه یدقیقه صبر کن الان حاضر میکنم
کوک: باشه
از اتاق خارج شدن و رفتن
و منی که احساس کردم از تو جوب پیدام کردن.....
رفتم بیرون قیافمو دلخور نشون دادم
اونا سر میز بودن من نرفتم رفتم جلوی تلویزیون
مامان ا.ت: ا.ت بیا غذا یخ میکنه هاا
ا.ت: میل ندارم
مامان ا.ت: چند دقیقه پیش گفتی گشنته
ا.ت: دیگه گشنم نیس
مامان ا.ت: اووو انگار یکی قهررر کرده اینجا
کوک: ولش کن خاله حتما گشنش نیس
ایییی خداا ازت نگذره جونگکوک ایییی کوفت بخورییی پسره ی چاقالوو
هیچ وقت نمیبخشمت من گشنمههه
و منی که نشسته بودم و صدای غارو غوره شکمم که با خنده های اونا ترکیب شده بود گوش میکردم
غذا شونو خوردن و میزنم جمع کردن
و من اصلا از جام تکون نخوردم اییی خاک به سرت ا.ت چرا گفتی میل نداری
ساعت مث برقو باد میگذشت
عصر شد دیگه مامانم از اتاقش در اومد و میخواس بره ساکشم دستش بود
بلند شدم تا بدرقش کنم
ا.ت: میری مامان؟
مامان ا.ت: اره دیگه باید برم
کوک از اتاقش در اومد
کوک: میرید خاله؟
مامان ا.ت: اره پسر گلم دیگه باید برم مواظب خودت باش
تبعیض تا کی؟!! چرا بین پسر و دختر فرق میزارید ؟؟!! من دارم اینجا تباه میشم
مامان رفت هنو ی ثانیه نگذشته بود که دویدم سمت اشپز خونه
کوک با تعجب نگام میکرد
که با قابلمه تو دستم اومدم رفتم نشستم رو کاناپه
کوک: شکمو خانم تو که گشنت بود چرا سر میز نیومدی
با دهن پر گفتم
ا.ت: ازت خوشم نمیاد
کوک: هه اگه خوشت نمیاد میتونی بری هتل این چند وقتو
ا.ت: .....
· · ───────────── · ·
شرط پارت بعدی 210تایی شیم
· · ───────────── · ·
کوک: خااله گشنمههه
مامانم رفت جلو لپشو کشیدو گفت
مامان ا.ت: اوخییی پسررر خوجمل منگشنشه یدقیقه صبر کن الان حاضر میکنم
کوک: باشه
از اتاق خارج شدن و رفتن
و منی که احساس کردم از تو جوب پیدام کردن.....
رفتم بیرون قیافمو دلخور نشون دادم
اونا سر میز بودن من نرفتم رفتم جلوی تلویزیون
مامان ا.ت: ا.ت بیا غذا یخ میکنه هاا
ا.ت: میل ندارم
مامان ا.ت: چند دقیقه پیش گفتی گشنته
ا.ت: دیگه گشنم نیس
مامان ا.ت: اووو انگار یکی قهررر کرده اینجا
کوک: ولش کن خاله حتما گشنش نیس
ایییی خداا ازت نگذره جونگکوک ایییی کوفت بخورییی پسره ی چاقالوو
هیچ وقت نمیبخشمت من گشنمههه
و منی که نشسته بودم و صدای غارو غوره شکمم که با خنده های اونا ترکیب شده بود گوش میکردم
غذا شونو خوردن و میزنم جمع کردن
و من اصلا از جام تکون نخوردم اییی خاک به سرت ا.ت چرا گفتی میل نداری
ساعت مث برقو باد میگذشت
عصر شد دیگه مامانم از اتاقش در اومد و میخواس بره ساکشم دستش بود
بلند شدم تا بدرقش کنم
ا.ت: میری مامان؟
مامان ا.ت: اره دیگه باید برم
کوک از اتاقش در اومد
کوک: میرید خاله؟
مامان ا.ت: اره پسر گلم دیگه باید برم مواظب خودت باش
تبعیض تا کی؟!! چرا بین پسر و دختر فرق میزارید ؟؟!! من دارم اینجا تباه میشم
مامان رفت هنو ی ثانیه نگذشته بود که دویدم سمت اشپز خونه
کوک با تعجب نگام میکرد
که با قابلمه تو دستم اومدم رفتم نشستم رو کاناپه
کوک: شکمو خانم تو که گشنت بود چرا سر میز نیومدی
با دهن پر گفتم
ا.ت: ازت خوشم نمیاد
کوک: هه اگه خوشت نمیاد میتونی بری هتل این چند وقتو
ا.ت: .....
· · ───────────── · ·
شرط پارت بعدی 210تایی شیم
۱۴.۱k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.