وقتی پسرخالته و تنهاتوی خونه میمونید
#وقتی_پسرخالته_و_تنهاتوی_خونه_میمونید
· · ───────────── · ·
کوک: خاله جوون کجا باید برم واکسن هاری بزنم؟؟
مامان ا.ت: ای وای چیشده مگه ؟
کوک: ی خر وحشی گازم گرفت
مامان ا.ت: خرر؟؟ هاری واسه سگه هاا
کوک: نه خاله جوون وحشی وحشیه دیگه فرق نداره
مامان ا.ت : ایگووو ببینم دستتو خاله خدا ازون خر وحشی نگذره
کوک داشت ریز ریز میخندید و نگاشو انداخت طرف اتاق برام زبونشو در اورد
منم با اعصبانیت داشتم نگاش میکردم و لباسمو تو دستم مچاله میکردم
پسره ی گاوووووووووووووووو
هر لحضه ممکن بود فریاد بزنممم
در اتاقو بستم تا منو نتونه ببینه
وسایلو سریع جمع کردم که کوک اومد اتاق
نشست رو تخت خواب قشنگو گرمو نرممم
الهی کوفتش بشه هرروز کابوس ببینه
خودمو زدم به اون راه اصلا بهش توجه نکردم
یکم خودشو از تخت خم کرد و بهم گفت
کوک: ناراحتی ازم
ا.ت: .....
کوک: نمیخواستم ناراحتت کنم شوخی میکردم باهات
خیلی طلبکارانه گفتم
ا.ت: فک نکنم اجازه داده باشم باهام شوخی کنی
کوک: هیی بیخیال میدونم جنبشو داری
بلند شدم که برم بیرون دستمو گرفت
کوک: ببخشید ا.ت
ا.ت: نمیبخشم تا تلافی پس بدی
خندید
چشمک زدم و از اتاق خارج شدم
خونمون ۲ خوابه بود رفتم اتاق مامانم اونم داشت وسایل هاشو جمع میکرد عصری باید راه میوفتاد تا بره
ا.ت: مامان واقعا میخوای منو با این گوریل تو ی خونه تنها بزاری
مامان ا.ت: اره خب چیکار کنم مث نی نی کوچولو ها بغلت کنم ببرمت
ا.ت: شاید بلایی سرم اورد خاکوبی هاشو نگاه کردی اصلابهش نمیخوره پسر خوبی باشه
مامان ا.ت: برووو من میشناسمت تازشم اون پسر مظلوم چ کاری ازش بر میاد از تو بر میاد ولی از اون نه
قیافتم برام مظلوم نکن من از قید سفرم نمیگذرم
ا.ت: خب حالا گشنمههه
مامان ا.ت: بیا منو بخور
ا.ت: ماااماااان
مامان ا.ت: یاماااان
در اتاق زده شد و کوک وارد شد
درو باز کرد و تو چهارچوب در ایستاد
کوک: خااله گشنمههه ...
ادامه دارد ...
· · ───────────── · ·
کوک: خاله جوون کجا باید برم واکسن هاری بزنم؟؟
مامان ا.ت: ای وای چیشده مگه ؟
کوک: ی خر وحشی گازم گرفت
مامان ا.ت: خرر؟؟ هاری واسه سگه هاا
کوک: نه خاله جوون وحشی وحشیه دیگه فرق نداره
مامان ا.ت : ایگووو ببینم دستتو خاله خدا ازون خر وحشی نگذره
کوک داشت ریز ریز میخندید و نگاشو انداخت طرف اتاق برام زبونشو در اورد
منم با اعصبانیت داشتم نگاش میکردم و لباسمو تو دستم مچاله میکردم
پسره ی گاوووووووووووووووو
هر لحضه ممکن بود فریاد بزنممم
در اتاقو بستم تا منو نتونه ببینه
وسایلو سریع جمع کردم که کوک اومد اتاق
نشست رو تخت خواب قشنگو گرمو نرممم
الهی کوفتش بشه هرروز کابوس ببینه
خودمو زدم به اون راه اصلا بهش توجه نکردم
یکم خودشو از تخت خم کرد و بهم گفت
کوک: ناراحتی ازم
ا.ت: .....
کوک: نمیخواستم ناراحتت کنم شوخی میکردم باهات
خیلی طلبکارانه گفتم
ا.ت: فک نکنم اجازه داده باشم باهام شوخی کنی
کوک: هیی بیخیال میدونم جنبشو داری
بلند شدم که برم بیرون دستمو گرفت
کوک: ببخشید ا.ت
ا.ت: نمیبخشم تا تلافی پس بدی
خندید
چشمک زدم و از اتاق خارج شدم
خونمون ۲ خوابه بود رفتم اتاق مامانم اونم داشت وسایل هاشو جمع میکرد عصری باید راه میوفتاد تا بره
ا.ت: مامان واقعا میخوای منو با این گوریل تو ی خونه تنها بزاری
مامان ا.ت: اره خب چیکار کنم مث نی نی کوچولو ها بغلت کنم ببرمت
ا.ت: شاید بلایی سرم اورد خاکوبی هاشو نگاه کردی اصلابهش نمیخوره پسر خوبی باشه
مامان ا.ت: برووو من میشناسمت تازشم اون پسر مظلوم چ کاری ازش بر میاد از تو بر میاد ولی از اون نه
قیافتم برام مظلوم نکن من از قید سفرم نمیگذرم
ا.ت: خب حالا گشنمههه
مامان ا.ت: بیا منو بخور
ا.ت: ماااماااان
مامان ا.ت: یاماااان
در اتاق زده شد و کوک وارد شد
درو باز کرد و تو چهارچوب در ایستاد
کوک: خااله گشنمههه ...
ادامه دارد ...
۱۲.۱k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.