عاشق مافیا شدم
عاشق مافیا شدم
پارت ۳
از دست میا عصبی شدم و دوباره میا سیلی محکم زدم
+ میا چه غلطی میکنی
~دیگه نزدیک شوهر آیندم نبینمت(رو به ا.ت گفت)
میا من هزار بار بهت گفتم من عاشقت نیستم تو فقط به خاطر پولم دوستم داری
~نه تهیونگ من عاشقتم و به خاطر پول نیست من فقط حسادت میکنم ا.ت بهت نزدیکه(میگه ولی با استرس شدید که تهیونگ متوجه نشه به خاطر پولش با تهیونگ)
+ میا گمشو بیرون (داد)
~ب... باشه (با لحن ترسیده گفت)
+ ا.ت خوبی؟
*تهیونگ لازم نبود دوروغ بگی شوهرمی من میدونم که من خدمتکارتم
+ تو.... ت..
واقعا میگی
*اره مشکل داری؟
+ نه نه مشکل ندارم،امادشو بریم عمارت
*من نمیام
+ گفتم اماد شو (داد)
*بب باشه آروم باش(با لحن ترسیده)
۱ساعت بعد وقتی تهیونگ کار مرخصی تموم کرد با ا.ت به سمت عمارت رفت
ویو تهیونگ
لباس ا.ت خیلی باز بود وقتی داشتم رانندگی میکردم چشمم به ران هاش افتاد خیلی سفید بود میخواستم دست بزنم ولی خودمو کنترل کردم ولی بالاخره دستم روی رونش گذاشتم
*هی عوضی چیکار میکنی
+ فقط بزار دستم بمونه خوب تروخدا
*چرا؟
وگرنه تمرکز برای رانندگی ندارم
*باشه
*سرم رو روی شونه تهیونگ گذاشتم ولی کم کم دستام به به سمت دستش حرکت کرد و دستشو گرفتم و حس کردم دارم عاشقش میشم
ویو تهیونگ
دست ا.ت رو محکم تر گرفتم و دستشو بوس کردم دستش خیلی نرم بود مثل خودش که دل نرم مهربونی داره
به عمارت رسیدیم دست ا.ت گرفتم و روی تخت پرت کردم روی ا.ت معلق موندم و ا.ت بوسیدم
ویو ا.ت
وقتی میبینم تهیونگ منو بوسید باهاش همکاری کردم
۵ دقیقه بعد .....
منو ا.ت بغل هم دیگه خواب بودیم بیدار شدم دیدم ا.ت نیست یوما بغلم لخت خوابیده و ......
حمایت میقامممممم🥺😭😭😭😭
پارت ۳
از دست میا عصبی شدم و دوباره میا سیلی محکم زدم
+ میا چه غلطی میکنی
~دیگه نزدیک شوهر آیندم نبینمت(رو به ا.ت گفت)
میا من هزار بار بهت گفتم من عاشقت نیستم تو فقط به خاطر پولم دوستم داری
~نه تهیونگ من عاشقتم و به خاطر پول نیست من فقط حسادت میکنم ا.ت بهت نزدیکه(میگه ولی با استرس شدید که تهیونگ متوجه نشه به خاطر پولش با تهیونگ)
+ میا گمشو بیرون (داد)
~ب... باشه (با لحن ترسیده گفت)
+ ا.ت خوبی؟
*تهیونگ لازم نبود دوروغ بگی شوهرمی من میدونم که من خدمتکارتم
+ تو.... ت..
واقعا میگی
*اره مشکل داری؟
+ نه نه مشکل ندارم،امادشو بریم عمارت
*من نمیام
+ گفتم اماد شو (داد)
*بب باشه آروم باش(با لحن ترسیده)
۱ساعت بعد وقتی تهیونگ کار مرخصی تموم کرد با ا.ت به سمت عمارت رفت
ویو تهیونگ
لباس ا.ت خیلی باز بود وقتی داشتم رانندگی میکردم چشمم به ران هاش افتاد خیلی سفید بود میخواستم دست بزنم ولی خودمو کنترل کردم ولی بالاخره دستم روی رونش گذاشتم
*هی عوضی چیکار میکنی
+ فقط بزار دستم بمونه خوب تروخدا
*چرا؟
وگرنه تمرکز برای رانندگی ندارم
*باشه
*سرم رو روی شونه تهیونگ گذاشتم ولی کم کم دستام به به سمت دستش حرکت کرد و دستشو گرفتم و حس کردم دارم عاشقش میشم
ویو تهیونگ
دست ا.ت رو محکم تر گرفتم و دستشو بوس کردم دستش خیلی نرم بود مثل خودش که دل نرم مهربونی داره
به عمارت رسیدیم دست ا.ت گرفتم و روی تخت پرت کردم روی ا.ت معلق موندم و ا.ت بوسیدم
ویو ا.ت
وقتی میبینم تهیونگ منو بوسید باهاش همکاری کردم
۵ دقیقه بعد .....
منو ا.ت بغل هم دیگه خواب بودیم بیدار شدم دیدم ا.ت نیست یوما بغلم لخت خوابیده و ......
حمایت میقامممممم🥺😭😭😭😭
- ۸.۷k
- ۲۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط