فیک جدید tired of the world p¹
باصدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم دوباره ی روز فاکی دیگه شروع شد رفتم دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم بعد به طبقه پایین حرکت کردم اجوما صدام کرد که غذامو بخورم ولی گفتم
ا.ت : نه ممنون نمیخورم
اجوما : دخترم چند روزه هیچی نخوردی به خاطر من....فقط ی لقمه....
ا.ت : نه ممنون دیرم شد بای
اجوما : خداحافظ
از خونه زدم بیرون راننده منو رسوند مدرسه
وارد مدرسه شدم طبق معمول دیر رسیدم و رفتم تو
معلم : خیلی دیر کردی میموندی اصن این زنگ نمیومدی
ی جوری نگاش کردم که خودش ترسید ( ونزدی دیدین اونجوری نگا مکنه )
معلم : خب برو بشین
رفتم رو صندلی تک نفره ام نشستم این زنگ فیزیک بود زمان مثل سرعت موتورم گذشت و زنگ خورد......
تو راهرو بودم داشتم آهنگ گوش میدادم که یکی هنذفریم رو گرفت و پاره کرد برگشتم دیدم همون دختر سلیطه دوستاش بودن
ا.ت : واسه چی این کارو کردی 🫥
یونا ( همون دختر سلیطه ) : دوست داشتم ، مشکلیه ؟!
ا.ت : الان مشکل رو بهت نشون میدم
باهاش درگیر شدم.....موهاش رو گرفتم و پرتش کردم رو زمین روش نشستم و بهش شمرده شمرده مشت میزدم دوستاشم که سوسول نیومدن جلو ازم ترسیده بودن
ویو کوک
زنگ که خورد به اون پسره پلشت درس ابرت بدم بردمش بالای سقف مدرسه با بچه ها ی حال حسابی بهش دادیم
کوک : ی بار دیگه چوغولی منو پیش مدیر کنی بگی که تقلب کرد از پنجره خونم دارت میزنم ، فهمیدی ؟
پسره : چشم
کارمون که باهاش تمام شد میخواستم برم تو کلاس که دیدم تو راهرو دعوا شده اون کیه آها این همون دختر سلیطه عه یوناست و دوستاش ولی.....اون....اون ا.ت عه ؟وااا بهش نمیخورد اینجوری باشه
یونگی : وای این دختر عجب چیزیه
جیمین : یعنی سینگله ؟
ته : هیسسسس من اونو میخوام
کوک : ولی اون مله منه ...... هوا برتون نداره
تهیونمین: ایش
ادامه دارد .....
حمایت کنین !🥹🩷
ا.ت : نه ممنون نمیخورم
اجوما : دخترم چند روزه هیچی نخوردی به خاطر من....فقط ی لقمه....
ا.ت : نه ممنون دیرم شد بای
اجوما : خداحافظ
از خونه زدم بیرون راننده منو رسوند مدرسه
وارد مدرسه شدم طبق معمول دیر رسیدم و رفتم تو
معلم : خیلی دیر کردی میموندی اصن این زنگ نمیومدی
ی جوری نگاش کردم که خودش ترسید ( ونزدی دیدین اونجوری نگا مکنه )
معلم : خب برو بشین
رفتم رو صندلی تک نفره ام نشستم این زنگ فیزیک بود زمان مثل سرعت موتورم گذشت و زنگ خورد......
تو راهرو بودم داشتم آهنگ گوش میدادم که یکی هنذفریم رو گرفت و پاره کرد برگشتم دیدم همون دختر سلیطه دوستاش بودن
ا.ت : واسه چی این کارو کردی 🫥
یونا ( همون دختر سلیطه ) : دوست داشتم ، مشکلیه ؟!
ا.ت : الان مشکل رو بهت نشون میدم
باهاش درگیر شدم.....موهاش رو گرفتم و پرتش کردم رو زمین روش نشستم و بهش شمرده شمرده مشت میزدم دوستاشم که سوسول نیومدن جلو ازم ترسیده بودن
ویو کوک
زنگ که خورد به اون پسره پلشت درس ابرت بدم بردمش بالای سقف مدرسه با بچه ها ی حال حسابی بهش دادیم
کوک : ی بار دیگه چوغولی منو پیش مدیر کنی بگی که تقلب کرد از پنجره خونم دارت میزنم ، فهمیدی ؟
پسره : چشم
کارمون که باهاش تمام شد میخواستم برم تو کلاس که دیدم تو راهرو دعوا شده اون کیه آها این همون دختر سلیطه عه یوناست و دوستاش ولی.....اون....اون ا.ت عه ؟وااا بهش نمیخورد اینجوری باشه
یونگی : وای این دختر عجب چیزیه
جیمین : یعنی سینگله ؟
ته : هیسسسس من اونو میخوام
کوک : ولی اون مله منه ...... هوا برتون نداره
تهیونمین: ایش
ادامه دارد .....
حمایت کنین !🥹🩷
۷.۸k
۱۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.