Season Nightmare of Love
Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️
Part 105
جیمین: هوفففف...کی بهوش میاد؟
دکتر: نگران نباشید به زودی بیدار میشن..
جیمین: ممنون
دکتر از اتاق خوارج شد و جیمین به رو یه پهلو به طرفش دراز کشید و آروم با دستش موهایی که روی سورتش ریخته بود رو کنار زد
جیمین: خوشگل من....قشنگم....نمیخوای بیدارشی؟...نمیخوای چشمای خوشگلت رو باز کنی؟ دلم براشون تنگ شده ها...
جیمین آروم آروم با سویون حرف میزد بلکه فرشته خوشگلش بیدار بشه اما انگار فایده ای نداشت کمکم خودش هم خوابش برد
جیمین ویو
صبح با حس نوازش کسی از خواب بیدار شدم و وقتی چشمام رو باز کردم با صورت سویون مواجه شدم
سویون: بیدار شدی عشقم؟
جیمین:اهوم...تو بیدار بودی؟
سویون: اهوم...ببخشید
جیمین: چرا؟
سویون: بابت دیروز....من بهترین روز زندگیمون رو خراب کردم( ناراحت)
جیمین: فدا سرت زندگیم....بعدم مگه بهترین روز زندگیمون یه روزه؟ ازاون روزی که با تو آشنا شدم شده بهترین روز های عمرم
سویون: وای خداااااااا
جیمین: راستی خوبی فدات شم؟
سویون: اهوم
جیمین: خوبه عشقم...بیا بریم با هم صبحانه بخوریم تا خوشگل من که نمیدونم چرا ضعیف شده بود رو قوی کنیم
سویون: نه وایسا
جیمین: چیه؟
سویون: بیا...
جیمین: خوب...
سویون: بیا بغلم کننن( مظلوم و بچه گانه)
جیمین: وای خدااااا
جیمین که دیگه نتونست تحمل کنه سریع خودش رو پرت کرد رو تخت و سویون رو محکم بغل کرد
سویون: چیمین شی( بچه گونه)
جیمین:جانم
سویون: خیلی خوشلی( بچه گونه)
جیمین: انقدر نمک نریز قول نمیدم سالم بری بیرون هااا
سویون: گلت کردم( بچه گونه)
جیمین: ووووو خدااااا
.....
ادامه دارد.....
.....
سلام خوشگلاااا اینم پارت های بعدی لذت ببرید...😉❤️
قراره اتفاق های جالبی بیوفتهههه😉
شرایط پارت بعدی
۲۵ لایک ❤️
۲۵ کامنت 💌
۴ فالور 👥️💫
یوهووووو💖💫
Part 105
جیمین: هوفففف...کی بهوش میاد؟
دکتر: نگران نباشید به زودی بیدار میشن..
جیمین: ممنون
دکتر از اتاق خوارج شد و جیمین به رو یه پهلو به طرفش دراز کشید و آروم با دستش موهایی که روی سورتش ریخته بود رو کنار زد
جیمین: خوشگل من....قشنگم....نمیخوای بیدارشی؟...نمیخوای چشمای خوشگلت رو باز کنی؟ دلم براشون تنگ شده ها...
جیمین آروم آروم با سویون حرف میزد بلکه فرشته خوشگلش بیدار بشه اما انگار فایده ای نداشت کمکم خودش هم خوابش برد
جیمین ویو
صبح با حس نوازش کسی از خواب بیدار شدم و وقتی چشمام رو باز کردم با صورت سویون مواجه شدم
سویون: بیدار شدی عشقم؟
جیمین:اهوم...تو بیدار بودی؟
سویون: اهوم...ببخشید
جیمین: چرا؟
سویون: بابت دیروز....من بهترین روز زندگیمون رو خراب کردم( ناراحت)
جیمین: فدا سرت زندگیم....بعدم مگه بهترین روز زندگیمون یه روزه؟ ازاون روزی که با تو آشنا شدم شده بهترین روز های عمرم
سویون: وای خداااااااا
جیمین: راستی خوبی فدات شم؟
سویون: اهوم
جیمین: خوبه عشقم...بیا بریم با هم صبحانه بخوریم تا خوشگل من که نمیدونم چرا ضعیف شده بود رو قوی کنیم
سویون: نه وایسا
جیمین: چیه؟
سویون: بیا...
جیمین: خوب...
سویون: بیا بغلم کننن( مظلوم و بچه گانه)
جیمین: وای خدااااا
جیمین که دیگه نتونست تحمل کنه سریع خودش رو پرت کرد رو تخت و سویون رو محکم بغل کرد
سویون: چیمین شی( بچه گونه)
جیمین:جانم
سویون: خیلی خوشلی( بچه گونه)
جیمین: انقدر نمک نریز قول نمیدم سالم بری بیرون هااا
سویون: گلت کردم( بچه گونه)
جیمین: ووووو خدااااا
.....
ادامه دارد.....
.....
سلام خوشگلاااا اینم پارت های بعدی لذت ببرید...😉❤️
قراره اتفاق های جالبی بیوفتهههه😉
شرایط پارت بعدی
۲۵ لایک ❤️
۲۵ کامنت 💌
۴ فالور 👥️💫
یوهووووو💖💫
- ۸.۳k
- ۲۰ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط