Season Nightmare of Love

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️
Part 103



جیمین: عه پس تازه گی ها
سویون:آره
جیمین: خوب..خودمون کجا بودیم.؟
سویون: نمی‌دانم
....
دروز گذشت و امروز روز عروسی من و جیمین و من خیلی استرس دارم انگار بار اولم بود که جیمین و میدیدم و قرار بود باهاش ازدواج کنم یه کم استرس داشت همه چی خوب بود ردای سلطنتی رو تنم کردن و کمی آرایش کردن تاج بزرگی رو روی سرم گذاشتن که خیلی سنگین بود ولی تحملش میکنم....ولی امروز حالم هم زیاد خوب نیست حس عجیبی دارم انگار مریض شدم ولی باید خیلی خوش حال خودم رو نشون بدم چون امروز به هر حال بهترین روز زندگیمع...
با اون لباس سنگین بزرگ پف با یه تاج بزرگ که خیلی هم سنگین بود به سختی شروع به حرکت کردم سیسو گوشه دامنم رو گرفت و راه رفتن رو کمی برام راحت کرد...به طرف جیمین حرکت کردم اون هم ردای سلطنتی پوشیده بود ولی مال اون راحت ترد بود و مطمئنم که حداقل سنگین نیسن...
جیمین: اوووه...چه خوشگل شدی...
سویون:تو هم ( بی حال)
شادی چهره جیمین جاش رو با نگرانی عوض کرد
جیمین: حالت خوبه؟
سویون:آره
جیمین: چیزی شده؟ چرا اینطوری شدی؟
سویون: چیزی نیست
جیمین: مطمئنی؟
سویون: اهوم
دست جیمین رو گرفتم و به طرف پدر و مادرش که حدود ۱۰۰۰ متر جلو تر از ما ایستاده بودن حرکت کردیم حمل همچین لباس و تاجی برام سخت بود و تب هم داشتم و هر لحظه امکان داشت بیوفتم...بدنم ضعف بدی داشت...و نمیدونم چرا اینطوری شده بودم...با هر چی زحمت بود خودم رو رسوندم به محل مورد نظر...



.....
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 104خوش شانس بودم که آرا...

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 105جیمین: هوفففف...کی ب...

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 102سویون کمی با ملکه تو...

Season✨️2 _ Nightmare of Love💖✨️Part 101اون سه تا از اتاق خا...

من همیشه آدمی بودم که شوخی میکردم تو اوج حال بدی حال بقیه رو...

پارت ۵۴ات: مثلا روز عروسیمونه 😡جیمین: باشه باشه میمونیم ات: ...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۱#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط