لبخند مرا بس بود آغوش لهم می کرد

لبخند مرا بَس بود آغوش لِهَم می کرد
آن بوسه مرا می کُشت لب مُنهدمم می کرد
آن بوسه و آن آغوش قَتّاله و مَقتَل بود
در سیرِ مرا کشتن این پرده ی اول بود
#علیرضا_آذر
💞 💞 💞 💞 💞

گاهی
دلت "به راه" نیست
ولی سر "به راهی"
خودت را میزنی به "آن راه" و میروی
و همه چه خوش باورانه فکر می‌کنند
که تو "رو به راهی"‌...!!
دیدگاه ها (۱۱)

نگارا عید قربان است قربانت شوم یا نه ؟نگفتی یک دمی آیا که مه...

بنگر آن ماه روی باده فروشغیرت آفتاب و غارت هوشجام سیمین نهاد...

از من چه خبر ...؟آن من که ،مدت هاست در تو گُم است !آن من که ...

شد خزان گلشن آشنایی باز هم آتش به جان زد جدایی عمر من ای گل....

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط