پارت : ۴۰
پارت : ۴۰
و دوباره بارام ویو 🗿:
الان منتظره یونجون موندم تا بیبی چک رو بیاره و همزمان دارم از استرسه زیاد پوسته لبمو میکنم
درحاله کندنه پوسته لبم بودم که دره اتاق باز شد و یونجون اومد داخل
بارام : یونجون بیبی چک رو گرفتی؟
یونجون : اره گرفتمش
بارام : واییی یونجون من خیلی استرس دارم اگه باردار باشم چی؟
یونجون : عزیزم استرس ندشته باش باشه؟
بارام : با، باشه
_ ۳۰ مین بعد _ ( ادمین : بچه ها به خدا تا الان حامله نشدم و از بیبی چک استفاده نکردم که ببینم بعد از چند دقیقه جوابش میاد 🗿)
الان تستو دادم و منتظره جوابشم روی جعبش نوشته بود که بعد از ۳۰ مین جوابش میاد و الانم ۳۰ مین گذشته پس فکر کنم جوابش اومده
یه نفسه عمیق کشیدم و بیبی چک رو برگردوندم و با چیزی که دیدم رفتم داخله شک
بارام : یـ یونجون
یونجون : ( میاد داخله اتاق) بارام چی شده؟
بارام : ایـ این دو خط شد
یونجون : اخیششش پس خوبه حامله نیستی
بارام : یـ یونجون؟
یونجون : جانم؟
بارام : من حامله ام
یونجون : چـ چی؟
بارام : یونجون من حامله ام ( داد)
یونجون : ولی مگه وقتی که دوتا خط بشه به این نشونه نیست که حامله نیستی؟
بارام : نه نیست دوتا خط اگه بیاد یعنی حامله ایی ( داد )
یونجون : ............................
بارام : هق هق اخه من الان هق چیکار کنم؟ ( گریه میکنه 🗿)
یونجون : عزیزم اروم باش
بارام : هق هق اخه چطور اروم باشم؟ ( داد همراه با گریه)
بارام : من هق هق الان داخله ۱۶ سالگیم باردار شدم
بارام : هق هق حالا اینو ولش کن هق اخه من با چه رویی بخوام داخله صورته مامان و بابام هق هق نگاه کنم؟
بارام : هق اخه چطور به مامان و بابام هق هق بگم که داخله ۱۸ سالگیم حامله شدم اونم از پسره رقیب و دشمنش هق هق؟
یونجون :( بقلش میکنه)
یونجون : هیسس گریه نکن کیوتم همه چیز درست میشه ددی بهت قول میده
و دوباره بارام ویو 🗿:
الان منتظره یونجون موندم تا بیبی چک رو بیاره و همزمان دارم از استرسه زیاد پوسته لبمو میکنم
درحاله کندنه پوسته لبم بودم که دره اتاق باز شد و یونجون اومد داخل
بارام : یونجون بیبی چک رو گرفتی؟
یونجون : اره گرفتمش
بارام : واییی یونجون من خیلی استرس دارم اگه باردار باشم چی؟
یونجون : عزیزم استرس ندشته باش باشه؟
بارام : با، باشه
_ ۳۰ مین بعد _ ( ادمین : بچه ها به خدا تا الان حامله نشدم و از بیبی چک استفاده نکردم که ببینم بعد از چند دقیقه جوابش میاد 🗿)
الان تستو دادم و منتظره جوابشم روی جعبش نوشته بود که بعد از ۳۰ مین جوابش میاد و الانم ۳۰ مین گذشته پس فکر کنم جوابش اومده
یه نفسه عمیق کشیدم و بیبی چک رو برگردوندم و با چیزی که دیدم رفتم داخله شک
بارام : یـ یونجون
یونجون : ( میاد داخله اتاق) بارام چی شده؟
بارام : ایـ این دو خط شد
یونجون : اخیششش پس خوبه حامله نیستی
بارام : یـ یونجون؟
یونجون : جانم؟
بارام : من حامله ام
یونجون : چـ چی؟
بارام : یونجون من حامله ام ( داد)
یونجون : ولی مگه وقتی که دوتا خط بشه به این نشونه نیست که حامله نیستی؟
بارام : نه نیست دوتا خط اگه بیاد یعنی حامله ایی ( داد )
یونجون : ............................
بارام : هق هق اخه من الان هق چیکار کنم؟ ( گریه میکنه 🗿)
یونجون : عزیزم اروم باش
بارام : هق هق اخه چطور اروم باشم؟ ( داد همراه با گریه)
بارام : من هق هق الان داخله ۱۶ سالگیم باردار شدم
بارام : هق هق حالا اینو ولش کن هق اخه من با چه رویی بخوام داخله صورته مامان و بابام هق هق نگاه کنم؟
بارام : هق اخه چطور به مامان و بابام هق هق بگم که داخله ۱۸ سالگیم حامله شدم اونم از پسره رقیب و دشمنش هق هق؟
یونجون :( بقلش میکنه)
یونجون : هیسس گریه نکن کیوتم همه چیز درست میشه ددی بهت قول میده
۲۳.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.