پر از دردم نمی خندم بگو با دل چه باید کرد؟
پر از دردم نمی خندم بگو با دل چه باید کرد؟
که من خشکم تو بارانی بگو با گِل چه باید کرد؟
کمی امروز و فردا کن کمی نم نم بیا شاید
بفهمم سرنوشتم را که تا ساحل چه باید کرد؟
تو خورشیدی و در طوفان به امّید تو می جنگم
ولی مهرت اگر بر من نشد مایل چه باید کرد؟
تمام عمرمان سرگرم جمع و ضرب و تفریقیم
کسی اما نمی داند که با حاصل چه باید کرد؟
به پای عشق او هر دم خودم را تن به تن کشتم
بگو یا قاضی الحاجات با قاتل چه باید کرد؟
ببین مقتول این قصه به من یکریز می خندد
و من با خود گلاویزم که با این دل چه باید کرد
که من خشکم تو بارانی بگو با گِل چه باید کرد؟
کمی امروز و فردا کن کمی نم نم بیا شاید
بفهمم سرنوشتم را که تا ساحل چه باید کرد؟
تو خورشیدی و در طوفان به امّید تو می جنگم
ولی مهرت اگر بر من نشد مایل چه باید کرد؟
تمام عمرمان سرگرم جمع و ضرب و تفریقیم
کسی اما نمی داند که با حاصل چه باید کرد؟
به پای عشق او هر دم خودم را تن به تن کشتم
بگو یا قاضی الحاجات با قاتل چه باید کرد؟
ببین مقتول این قصه به من یکریز می خندد
و من با خود گلاویزم که با این دل چه باید کرد
۵.۲k
۳۰ تیر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.