Part70...رستا
#Part70...رستا
+خب بلندشین یکی یکی برین دوش بگیرین تااماده شیم بریم رویا:اول من میرمودویدطرف حموم بعدشم یکی یکی رفتیم دوش گرفتیمو اماده شدیم دوست داشتم ببینم کوک چجوری شده البته میدونم که چقدخشگلترشده نمیدونم منو ببینه چیکارمیکنه نکنه زشت شدم+بچهها من خوبم زشت نشدم افرا:ن خیلی خوبی چرانکنه میترسی کوک خشش نیادو خندید+زهرمارخوب ترسیدم مانیا:نترس خوبی+خب بریم دروبازکردیمو اروم اروم کنارهم از پله هاپایین رفتیم همه اعضاپایین منتظرمون بودن که تا صدای کفشامونو شنیدن برگشتنو سرجاشون خشکشون زدوباتعجب نگامون میکردن اخه تاحالا نشده بوداینجوری لباس بپوشیمو باهاشون جایی بریم نگام فقط به کوک بودکه باتعجب وتحسین نگام میکردنامجون:واو شماهمون دخترای منین عایا+یس ابادویدمو پریدم بغلش که روی موهامو دست کشیدنامجون:خیلی خوشگلشدی دختربابا+مرسیی ولی ن به اندازه شماوبعدرفتم طرف کوکوگفتم:سلام اقای جئون چطورشدم اب دهنشوکیوت قورت دادوگفت:عالی شدی ولی نیازبودانقدخشگل کنی اگه بریم اونجاکسی بدنگات کنه میزنم دهنشوسرویس میکنما گفته باشم +جونگکوک خیلی خشن شدیا بت بگم خب چیکارشون داری بیچارهاروبزارنگاکنن مگع چی میشه کوک:یااامنوبااین چیزااذیت نکن یه نگاکردم ببینم کسی حواسش هست یان دیدم ن همه سرشون باهم گرمه سریع روپاشنه وایسادمویه بوسه کوتاه رولپش زدموگفتم:بزارنگاکنن منکه فقط چشام روتوعه برق خشحالیوتوچشاش دیدم بچم چقدذوق کرد بگردمش دستشوسمتم درازکرد:بریم؟+یس ودستشوگرفتموهمگی باهم راه افتادیم سمت ماشینامونواونجابه زورازهم جداشدیمو سمت ویلایی که تازه جونیورخریده بودحرکت کردیم وقتی رسیدیم انصافاویلایه محشری بودخیلی خشگل بودبادخترارفتیموسره یه میزوایسادیم که بلافاصله جونیورامدطرفمونوگفت:به به سلام دختراخش امدین ولی بازم صورتش هیچ حسی نداشت لامصب انگارکوه یخ بودهممون جواب سلامشودادیم رونیا:خیلی ممنون ازدعوتتون پسره یکم سرشوبه معنی خواهش میکنم خم کردودر اخریه نگاه بهم انداختو رف افرا: بچهها این چرا اینجوریه مدرک انقدسرده ادم فکرمیکنه توی یخ گیرکرده رنگ چشماشم که یخیه دیگ هیچ رستا:اره خدایی حرصمودرمیاره بااون پوزخنداش همینجورباهم حرف میزدیم که یهوصدای جیغ ذوق زده دخترابلندشد ای زهرمارخب معلومه که اقایون بی تی اسم امدن خدایی بااین استایلشون میشد براشون غش کردپسرام مارودیدنو امدن میزکناریمون که یکم باهامون فاصله داشت وایسادن بقیم مشغول رقصوبعضیام مشغول تماشاشون شدن که دلم میخواس برم چشاشونو دربیارم انگارجونیورفکرهمچیوکرده بوداخه برای ما انواعو اقسام ابمیورو اورده بود درحالی که بقیه شامپاینو شراب اینجورچیزامیخوردن داشتم ابمیومومیخور
+خب بلندشین یکی یکی برین دوش بگیرین تااماده شیم بریم رویا:اول من میرمودویدطرف حموم بعدشم یکی یکی رفتیم دوش گرفتیمو اماده شدیم دوست داشتم ببینم کوک چجوری شده البته میدونم که چقدخشگلترشده نمیدونم منو ببینه چیکارمیکنه نکنه زشت شدم+بچهها من خوبم زشت نشدم افرا:ن خیلی خوبی چرانکنه میترسی کوک خشش نیادو خندید+زهرمارخوب ترسیدم مانیا:نترس خوبی+خب بریم دروبازکردیمو اروم اروم کنارهم از پله هاپایین رفتیم همه اعضاپایین منتظرمون بودن که تا صدای کفشامونو شنیدن برگشتنو سرجاشون خشکشون زدوباتعجب نگامون میکردن اخه تاحالا نشده بوداینجوری لباس بپوشیمو باهاشون جایی بریم نگام فقط به کوک بودکه باتعجب وتحسین نگام میکردنامجون:واو شماهمون دخترای منین عایا+یس ابادویدمو پریدم بغلش که روی موهامو دست کشیدنامجون:خیلی خوشگلشدی دختربابا+مرسیی ولی ن به اندازه شماوبعدرفتم طرف کوکوگفتم:سلام اقای جئون چطورشدم اب دهنشوکیوت قورت دادوگفت:عالی شدی ولی نیازبودانقدخشگل کنی اگه بریم اونجاکسی بدنگات کنه میزنم دهنشوسرویس میکنما گفته باشم +جونگکوک خیلی خشن شدیا بت بگم خب چیکارشون داری بیچارهاروبزارنگاکنن مگع چی میشه کوک:یااامنوبااین چیزااذیت نکن یه نگاکردم ببینم کسی حواسش هست یان دیدم ن همه سرشون باهم گرمه سریع روپاشنه وایسادمویه بوسه کوتاه رولپش زدموگفتم:بزارنگاکنن منکه فقط چشام روتوعه برق خشحالیوتوچشاش دیدم بچم چقدذوق کرد بگردمش دستشوسمتم درازکرد:بریم؟+یس ودستشوگرفتموهمگی باهم راه افتادیم سمت ماشینامونواونجابه زورازهم جداشدیمو سمت ویلایی که تازه جونیورخریده بودحرکت کردیم وقتی رسیدیم انصافاویلایه محشری بودخیلی خشگل بودبادخترارفتیموسره یه میزوایسادیم که بلافاصله جونیورامدطرفمونوگفت:به به سلام دختراخش امدین ولی بازم صورتش هیچ حسی نداشت لامصب انگارکوه یخ بودهممون جواب سلامشودادیم رونیا:خیلی ممنون ازدعوتتون پسره یکم سرشوبه معنی خواهش میکنم خم کردودر اخریه نگاه بهم انداختو رف افرا: بچهها این چرا اینجوریه مدرک انقدسرده ادم فکرمیکنه توی یخ گیرکرده رنگ چشماشم که یخیه دیگ هیچ رستا:اره خدایی حرصمودرمیاره بااون پوزخنداش همینجورباهم حرف میزدیم که یهوصدای جیغ ذوق زده دخترابلندشد ای زهرمارخب معلومه که اقایون بی تی اسم امدن خدایی بااین استایلشون میشد براشون غش کردپسرام مارودیدنو امدن میزکناریمون که یکم باهامون فاصله داشت وایسادن بقیم مشغول رقصوبعضیام مشغول تماشاشون شدن که دلم میخواس برم چشاشونو دربیارم انگارجونیورفکرهمچیوکرده بوداخه برای ما انواعو اقسام ابمیورو اورده بود درحالی که بقیه شامپاینو شراب اینجورچیزامیخوردن داشتم ابمیومومیخور
۴.۵k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.