آشنایی خونین~°
آشنایی خونین~°
p 3
چشمامو باز کردم که دیدم.............
وای نننههه
ساعت دهه میخواستم زود تر بیدار شم(توقع چیو داشتی😅)
بلند شدم رفتم دستشویی و کارای مربوطه رو انجام دادم و بعد صبحونه رو خوردم و آماده شدم و چند تا وسیله مثل اسپری فلفل و چاقو و اینا برای دفاع از خودم برداشتم😄
و رفتم سمت جنگل
وقتی وارد جنگل شدم یه حس خیلی بدی گرفتم رفتم روی همون پرتگاه و از اونجا همه جا رو تحت نظر گرفتم که یه صدایی از پشتم اومد
تهیونگ:مگه نگفتم دیگه نیا اینجا
ات:با این صدا دو متر پریدم هوا
تهیونگ:ترسیدی؟
ات:...........
تهیونگ:گفتم این جنگل خطرناکه نیا اینجا ولی تو بازم اومدی معلومه آدم لجبازی هستی!
ات:تو.........تو...........
تهیونگ:من یه خونآشامم؟
آره درسته من خونآشامم
اما یه خونآشامه مهربون
ات:مهربون؟؟..مگه خونآشام مهربون هم داریم؟ههه
تهیونگ:چرا نداشته باشیم
یکیش خود من
من هرگز به دیگران صدمه نمیزنم.
راستی اسمت چیه؟
ات:من......خب.......ات.........مین ات هستم
تهیونگ:منم کیم تهیونگم.از آشنایی باهات خوشبختم
ات:عاااا منم همینطور
تهیونگ:برای چی میای اینجا؟
ات:...........
تهیونگ:گفتم برا چی میای اینجا(یکم بلند)
ات:خب من.........من.........
تهیونگ:تو چی؟؟
ات:میخواستم ببینم چرا همه میگن که این جنگل........ترسناکه
تهیونگ:خوب حالا فهمیدی؟؟
ات:چی؟؟؟
تهیونگ:به خاطر خونآشاما
حالا که فهمیدی برو خونتون
ات:اما......
تهیونگ:میخوای کشته بشی؟؟
ات:من هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم پس هر کاری میخوای بکن!
تهیونگ:چی؟؟
چی باعث شده اینطوری فکر کنی؟
ات:...........
تهیونگ:اشتباه میکنی
تو فکر میکنی تنها راهی که میتونی از مشکلاتت فرار کنی مرگه اما اینطور نیست
اگه بمیری خیلی چیزا رو از دست میدی
کسایی که دوسشون داری و دوست دارن و خیلی چیزای دیگه
ات:ولی هیچ کس منو دوست نداره
تهیونگ:کی گفته کسی دوست نداره؟
*در همین هنگام صدای زوزه ی گرگ شنیده شد!*
تهیونگ:بهتره تا کسی نیومده از اینجا بری!
ات:،ولی آخه چرا؟
تهیونگ:زود برو الان میاد!
ات:کی؟
*صدای زوزه ی گرگ*
تهیونگ:اون......
فررراااررر کککنننننن!!!!!!!!!!
فالو و لایک یادت نره کیوتم♥️
p 3
چشمامو باز کردم که دیدم.............
وای نننههه
ساعت دهه میخواستم زود تر بیدار شم(توقع چیو داشتی😅)
بلند شدم رفتم دستشویی و کارای مربوطه رو انجام دادم و بعد صبحونه رو خوردم و آماده شدم و چند تا وسیله مثل اسپری فلفل و چاقو و اینا برای دفاع از خودم برداشتم😄
و رفتم سمت جنگل
وقتی وارد جنگل شدم یه حس خیلی بدی گرفتم رفتم روی همون پرتگاه و از اونجا همه جا رو تحت نظر گرفتم که یه صدایی از پشتم اومد
تهیونگ:مگه نگفتم دیگه نیا اینجا
ات:با این صدا دو متر پریدم هوا
تهیونگ:ترسیدی؟
ات:...........
تهیونگ:گفتم این جنگل خطرناکه نیا اینجا ولی تو بازم اومدی معلومه آدم لجبازی هستی!
ات:تو.........تو...........
تهیونگ:من یه خونآشامم؟
آره درسته من خونآشامم
اما یه خونآشامه مهربون
ات:مهربون؟؟..مگه خونآشام مهربون هم داریم؟ههه
تهیونگ:چرا نداشته باشیم
یکیش خود من
من هرگز به دیگران صدمه نمیزنم.
راستی اسمت چیه؟
ات:من......خب.......ات.........مین ات هستم
تهیونگ:منم کیم تهیونگم.از آشنایی باهات خوشبختم
ات:عاااا منم همینطور
تهیونگ:برای چی میای اینجا؟
ات:...........
تهیونگ:گفتم برا چی میای اینجا(یکم بلند)
ات:خب من.........من.........
تهیونگ:تو چی؟؟
ات:میخواستم ببینم چرا همه میگن که این جنگل........ترسناکه
تهیونگ:خوب حالا فهمیدی؟؟
ات:چی؟؟؟
تهیونگ:به خاطر خونآشاما
حالا که فهمیدی برو خونتون
ات:اما......
تهیونگ:میخوای کشته بشی؟؟
ات:من هیچ چیزی برای از دست دادن ندارم پس هر کاری میخوای بکن!
تهیونگ:چی؟؟
چی باعث شده اینطوری فکر کنی؟
ات:...........
تهیونگ:اشتباه میکنی
تو فکر میکنی تنها راهی که میتونی از مشکلاتت فرار کنی مرگه اما اینطور نیست
اگه بمیری خیلی چیزا رو از دست میدی
کسایی که دوسشون داری و دوست دارن و خیلی چیزای دیگه
ات:ولی هیچ کس منو دوست نداره
تهیونگ:کی گفته کسی دوست نداره؟
*در همین هنگام صدای زوزه ی گرگ شنیده شد!*
تهیونگ:بهتره تا کسی نیومده از اینجا بری!
ات:،ولی آخه چرا؟
تهیونگ:زود برو الان میاد!
ات:کی؟
*صدای زوزه ی گرگ*
تهیونگ:اون......
فررراااررر کککنننننن!!!!!!!!!!
فالو و لایک یادت نره کیوتم♥️
۶.۱k
۰۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.