قسمت دوم فرار بیصدا

قسمت دوم: فرار بی‌صدا

اون شب صدای گریه‌ی بورا خیلی آرومتر از همیشه بود. نه به‌خاطر اینکه درد نکشیده بود... نه، بلکه دیگه خسته شده بود از اینکه حتی صدای گریه‌هاش هم بی‌اهمیته.
دستش هنوز از سیلی پدرش می‌سوخت.
فقط به‌خاطر یه دفتر نقاشی که جونگ مین پاره کرده بود و تقصیر رو انداخت گردن اون.
مامان مثل همیشه ساکت بود.
با چشم‌هایی که پر بودن از حرف‌های نگفته، ولی لب‌هاش بسته بودن.
بورا دیگه امیدی بهش نداشت.
مامانش هم مثل بقیه، بلد نبود پشتش وایسته.
اون شب، تصمیمش رو گرفت.
از پنجره اتاقش به بیرون نگاه کرد. بارون ریز می‌بارید، درست مثل همون شبایی که جونگ کوک بغلش نمی‌کرد و می‌رفت سمت اتاق جونگ مین.
یه کوله‌ی کوچیک برداشت. یه دست لباس، یه بطری آب، یه دفترچه نقاشی قدیمی، و یه عکس دونفره از خودش و جونگ مین... قبل از اینکه همه‌چیز این‌قدر خراب بشه.
قلبش تند می‌زد. ترسیده بود. اما از موندن توی اون خونه، بیشتر می‌ترسید.
با احتیاط در اتاقو باز کرد. صدایی نمی‌اومد. جونگ مین خواب بود، و جونگ کوک توی اتاقش... شاید با لبخند، چون پسر مورد علاقه‌ش یه بار دیگه برنده شده بود.
بورا بی‌صدا از در پشتی رفت بیرون.
قدم‌هاش توی تاریکی کوچیک بود، اما هر قدمش، صد برابر سنگین‌تر از سال‌هایی بود که توی اون خونه موند.
برای اولین بار، داشت راهی رو می‌رفت که خودش انتخاب کرده بود.
نه بابا، نه مامان، نه تقدیر...
فقط خودش.
دیدگاه ها (۰)

قسمت سوم: پناه در خانه‌ی امنبورا ساعت‌ها تو خیابون‌های بارون...

قسمت چهارم: بین حقیقت و پنهون‌کاریصبح، نور آفتاب کم‌رمق از پ...

عنوان: "دختر نادیده"صدای جیغی تو خونه پیچید.بازم صدای بورا ب...

حق تا ابد 🫠🥺

𝗜𝗺𝗽𝗼𝘀𝘀𝗶𝗯𝗹𝗲 𝗳𝗮𝘁𝗲' 𝘀𝗲𝗮𝘀𝗼𝗻:𝟮𝗣𝗮𝗿𝘁:𝟵ویوی جونگ کوک:کل تمرکزم روی پ...

پارت 2

black flower(p,308)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط