هفتمین عشق

هفتمین عشق
Part33
یومی: چرا اینقدر گند اخلاقی؟
_برو بیرون
جیهوپ: کوک بسه یومی راهشو کج کرد رفت فکر کنم ناراحت شد
کوک نمیخای یکم اخلاقتو درست کنی؟
_من همین بودم هستم و خواهم ماند
جیهوپ: بعضی وقتا میگم کاش جای ات بودم
_منظورت چیه؟
جیهوپ: همه ی ما میدونیم فقط با اون خوب رفتار میکنی
_چون خاهرمو نجات داد باهاش خوب رفتار کردم (جدی)
چون خاهرم تنها دارایی منه
جیهوپ: باشه بابا تند نرو
فقط اومدم لباسات رو بدم زود اماده شو
من رفتم
رفتم بیرون که چشم به یومی خورد توی بالکن به بیرون خیره بود
رفتم پیشش به در بالکن تکیه دادم
ازش ناراحت نشو دلش پاکه
یومی: میدونم.... بلاخره هرچیم بشه اون مامانشو از دست داده طبیعیه ازم عصبانی شه منم نباید فضولی میکردم
به هر حال ممنون
جیهوپ: بعد اون حرفاش پشمام ریخته بود واقعا دختره فهمیده ای هست

روای جونگ کوک
این دیگه چه کوفیه اه خیلی تنگه اه خدا (منحرفای عوضی منظورش لباسه)
میخام بدونم کی این لباس کوفتیو انتخاب کرده
بلاخره اماده شدم رفتم پایین همه منتظر بودن
من اومدم بریم؟
نامجون: ات هنو نیومده
_اوکی
منتظر ات بودیم که با صدای زمین خوردن کفش قابی به زمین سرمو بالا اوردم
دهنمو باز مونده بود یه نفر چقدر میتونه زیبا و بی نقص باشه
دهنتو ببند پشه میره داخلش
اعضا: جرررر
رو به روی کوک ایستادم بهم ذول زده بود که یهو

شرط
112 فالو
25 لایک

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی